تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

بر گام‌های برداشته‌شده و بر مرگ‌های به‌وقوع پیوسته، نباید اسف خورد

دم ناهید کیانی گرم،خدا بهش اجر بده که زد این کیمیا علیزاده وطن فروش جاسوس جلف خائن مزدور منافق رو شکست داد.

این قدر بدم‌ میاد از آدمهایی که نون دولت رو میخورن بعد میان ازش انتقاد میکنن.تو همین وبلاگ نویس ها هم چند نفر کونی مزدور هست که کارمند دولت هستن ولی توی وبلاگ هاشون بر علیه نظام مطلب می نویسن.خاک بر سر بی لیاقت و نمک نشناسشون بکنن.

خدا به آدم یه وطن داده که مثل پدر و مادرش هست،ازش گریزی نیست و ملیت تا ابد باهات میمونه.حالا هر کاری بکنی منکرش نمیتونی بشی.کثافت ترین آدمها کسایی هستن که که ملت و دولت و مردم بهشون خدمت میکنن و نون اشون رو‌میدن بعد بهش پشت میکنن.میخواد یه کارمند ساده دولتی باشه یا ورزشکار المپیک.

خاطرات کودکی اغلب جزییات کوچکی هستند که خودشان را از عدم جدا کرده‌اند.

اگر به ذهن و تجربیات و خاطرات گذشته تون رجوع بکنید و نقبی به گذشته بزنید میبینید که آدمهایی رو ول معطل کردین و در طرف مقابل ول معطل بعضی ها هم بودین.یعنی این که یه آدمی رو الکی هی دنبال خودتون کشوندین و یا این که چند سال دنبال یه نفر بودین و ناامیدانه در انتظار لبخندی ازش بودین.

اینم مدلی از رابطه هست،و متاسفانه پر از غصه هست.معمولا هم توی دوستی های معمولی به وجود میاد،توی آتش عشق دوست معمولی ات میسوزی و میبریش کافه و سوار ماشینش میکنی و دور دور میبریش و شنوای حرفهاش هستی و تولدش رو فراموش نمیکنی و براش هدیه میخری و اون میاد از پسر یا دختر لاشی میگه که سرکارش میزاره و به عشقش جواب نمیده و همه حماقت هاش رو واسه تو تعریف میکنه و تو نمیدونی بهش چی بگی.هر بار هم که میخوای حرف رو ببری سمت عشق و دوست داشتن بهت میگه که ما دوست معمولی هستیم و تو مثل خواهر/برادر من میمونی.ماه ها و سالها میگذره و تو فقط ول معطل هستی و تو رو دنبال خودت میکشونه تا روزی که از این خواب و خیال بیایی بیرون و بزنی بیرون از این رابطه سمی.بعدش هم که میبینه داره از دستت میده یه لبخند،یه غمزه،یه لمس دستات یه گریه مصلحتی میکنه و دوباره خام و خر و خرابت میکنه و تو رو دنبال خودت میکشونه که دنگ کافه رو بدی و شنوای حرفهاش باشی و این پروسه اون قدر ادامه پیدا میکنه تا روزی که دیگه خودش خسته بشه.

تو هم اگه شیطون هستی و آدمهایی رو ول معطل خودت کردی یا ول معطل بودی توی زندگیت پس بیا و تعریف بکن.

چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟ به من بگو، بگو

اون قدر مزخرفات گفتم که دیگه خواننده ای برام نمونده ولی خوب ناگزیرم از گفتن این حرفها،گفتن و نوشتن دغدغه های روحی ام توی این وبلاگ آرومم میکنه.مثل کیر بعد جق که هر کاریش بکنی دیگه راست نمیشه و جوش و خروش نداره منم وقتی مینویسم آروم میشم.

من از جنگ میترسم،خیلی هم میترسم،هر روز n بار شبکه خبر و  سایت روزنامه همشهری رو چک میکنم که ببینم جنگ شروع شده یا نه.به شکل بیمارگونه ای ذهنم درگیر شده.واقعا ذهنم درگیر شده.نمیتونم روی چیزی تمرکز بکنم.از مردم عادی در عجبم که چطور آروم هستن.خودم هم ظاهرا آروم هستم ولی درونم متلاطم و طوفانی هست.مسابقات المپیک رو میبینم،سر کار میرم،با خانمم حرف میزنم و از اسنپ سرشیر و عسل و نون بربری میخرم ولی ته دلم استرس دارم.تمام این سالها به خاطر مهریه و ترس از بازداشت و زندانی شدنم یه استرسی با خودم حمل میکنم و استرس جنگ هم بهش اضافه شده.میدونم نباید بترسم ولی همیشه بدترین گزینه ها میاد توی سرم،جنگ تمام عیار،بمباران هوایی،قحطی،خشکسالی،گرونی،کشته شدن مردم،بیمارستان های شلوغ و موارد این چنینی میاد توی سرم.امیدوارم این آتش جنگ تا موقع به دنیا اومدن طفل معصومم خاموش شده باشه.

میخواستم این پُست رو همین جا تموم کنم ولی باز هم ادامه اش میدم.علیرضا مهمدی،مبینا نعمت زاده،سعید اسماعیلی،دمشون گرم خیلی خوب بازی کردن.من سرکار هستم ولی از سایت تلوبیون بازی ها رو می بینم.دوربین هم درست بالاسرم هست،اگر روزی مدیرم بهم گفت چرا تو ساعات کاری اینا رو میبینی جوابی ندارم بهش بدم.در مورد تحصیل در مقطع کاردانی حسابداری هم بیخیال شدم.دوره های حسابداری رو میرم  و دیگه دانشگاه نمیرم.یکی از بچه ها به اسم مرضیه برام کامنت گذاشت و اینو گفت منم دیدم راست میگه اینجوری بهتره،هم هزینه اش کمتره و هم زمان کمتری میگیره.مرسی مرضیه جون.

دیگه حرفام تموم شد،کمی آروم شدم،اگه جنگ تمام عیار شد بهم بگو تو چی کار میکنی؟

آن‌که به دروغ‌گویی منسوب گشت اگر راست گوید، از او باور ندارند.

خدا رو شکر امین میرزازاده اولین مدال رو گرفت و دلم خوشحال شد.ایشالا بقیه بچه های کشتی و تکواندو هم مدال بگیرن پرچم کشور عزیزمون ایران بره بالا.کار قشنگش این بود که بعد مسابقه هم رفت حریفش رو قلم دوش کرد و بغلش کرد.خیلی کارش قشنگ بود.من که اگه بودم همچین کاری نمیکردم.دمش گرم که اخلاق ورزشی هم داشت.خلاصه که این مدال مبارک رهبر عزیز و همه مردم کشور

به نظرت ورزش آدم ها رو بهتر میکنه و دنیا رو به جای بهتری تبدیل میکنه؟

من از اونام که عاشق عاشق شدنم.

یه تغییری توی پست ها میخوام بدم و اونم این که انتهای هر پست به جای این که این و اون رو بوس کنم یه سوال مطرح میکنم.

تو هم اگه با روابط دختر و پسر تحت نظارت خانواده ها موافق هستی پس کلمه "لذت حلال " رو برام کامنت کن.

دل که بهت سپردم ، برات قسم که خوردم ، دیدی که راست میگفتم

در زندگی انسان وارد رابطه های اشتباه میشه،احساس و جسم و پول و عمرت رو میزاری پای یکی و بعد میبینی طرف کونی از آب در میاد،خیانت میکنه،بی خبر و بدون دلیل ولت میکنه و به هر نحوی رابطه و احساس پاکی که براش خرج کردی و به پاش ریختی رو نادیده میگیره.روزهای غم و اندوه میان و انسان رو نادم و پشیمان میکنه که چرا من این قدر ساده بودم و دریایی از سوال توی ذهن فرد شکست خورده میاد که چرا منو ول کرد؟کجای کار اشتباه کردم و خیلی چیزهای دیگه و بعد مرحله فراموشی و شروع یک روز نو و تازه و زندگی ادامه پیدا خواهد کرد.اما تمام این مراحل بعدها شیرین به نظر میاد،انسان عشقی داشته باشه و اون رو از دست بده خیلی بهتره که بدون عشق زندگی رو سر کرده باشه.

ما در حال انجام وظیفه ایم.

فکر نکنید استرس جنگ دارم از چیزی میترسم،پاش بیفته خودم یک تنه کل اسرائیل رو میگام.من آماده حمله هستم.اگر عزیز دل بهم اجازه بده میرم داوطلبانه میجنگم.

امیدوارم ایران جوری حمله بکنه که گائیده بشه اسرائیل،اون موشک های بزرگ ده متری رو که چند سال پیش تو پارک آب و آتش دیدم رو باید بفرستن تو خاک اسرائیل و نابودش بکنن،باید ساعتها و ساعتها و هزاران بمب ریخت تو اسرائیل و بعدش از طریق مرز سوریه صدها هزار نفر ارتشی و سپاهی و بسیجی و داوطلب و حماس و حزب الله بریزن تو اسرائیل و برای همیشه این دولت متخاصم رو نابود بکنن.بعدش ایشالا ما هم میریم نماز رو تو قدس میخونیم.

اگه فکر میکنی جنگ با اسرائیل کار درستی هست پس برام کلمه جنگ رو کامنت بکن.

شجاعت یعنی اینکه بترسید اما هرطوری که شده یک قدم به جلو حرکت کنید.

المپیک اول:بعضی وقتها توی محیط کار مدیر یا سرپرست آدم یه کار تخمی و مسخره ازت میخواد که هیچ اهمیتی هم نداره انجام دادن و ندادنش و تو اون قدر طولش میدی تا مدیر یادش بره چی بوده.حالا هم جنگ ایران و اسرائیل این جوریه،ایران انگار این قدر میخواد طولش بده تا حشر و شهوت جنگ حزب اللهی ها بخوابه و مردم سرد بشن و یادشون بره‌.بعید هم میدونم ایران حرکت خاصی بزنه.

المپیک دوم:وقتی از حموم میام لخت جلو آیینه وایمیسم و بدنم رو نگاه میکنم.آثار ظریف و محوی از یه بدنی داره که سالها پیش ورزش رو به خودش دیده ولی شکم جلو،پرپشم،شمبول آویزون و اصلا اوضاعیه واسه خودش.خیلی خدا رو شکر میکنم که زن های ایرانی بدن مردهای ایرانی رو میپسندن و گرنه که من با این افکارم زن بودم با هیچ مرد ریش و پشمی و شکم داری نمیخوابیدم.

المپیک سوم:این قدر از تیم فوتبال مراکش بدم میاد که حد و حساب نداره،خصوصا این اشرف حکیمی کون نشور تخمی.تا یکی میره نزدیکشون چنان خودشون رو پرت میکنن رو زمین که انگار تیر خوردن.ایشالا ببازن حذف بشن برن کشور تخمی خودشون.

المپیک چهارم:حرف زیاد برای گفتن دارم ولی خوب خسته هستم و شما هم حوصله خوندن ندارید.فقط یه چیزی و اونم این که به نظرتون کمی کنسرو و باطری و چراغ قوه و رادیو بزارم یه گوشه که اگه یه وقت بمبارون شد شیراز اینا در دسترسم باشه یا بیخودی دارم استرسی میشم؟

بدبختی‌ها را فراموش کنید تا خوشبخت شوید و اگر خوشبختی‌ها را از یاد ببرید آدم بیچاره و بدبختی خواهید بود.

یه استرس عجیبی روزها باهام هست و حتی شب ها که میخوام بخوابم باهام هست و دیشب هم ساعت ۴ بیدار شدم در واقع از خواب پریدم،فکر کردم موشک زدن.دیدم خبری نیست عزیز دل رو بغل کردم و دستم رو گذاشتم روی شکمش.

میگن از هر چی میترسی برو تو دلش،منم به عزیزدل گفتم اگه جنگ شد میرم داوطلبانه به جبهه،گفت فکرش رو از سرت بیرون بکن بچه تو راهی داری.آدم استرسی هستم،همش یا استرس بازداشت شدن دارم به خاطر مهریه،یا استرس زندان رو دارم،یا الان استرس جنگ رو دارم،توی کارم هم آدم استرسی هستم.خدایا خودت کمک کن،ایشالا بچه ام مثل من استرسی نشه و مرام و مسلک شیرازی ها رو پیدا بکنه و ریلکس و راحت باشه.

دیگه چی میخواستم بگم،هیچی دیگه،خبری از بوس آخر پست ها نیست چون فعلا در شرایط آمادگی برای جنگ هستیم.

کسی که چیزی را مذمت کند به همان چیز گرفتار می شود

خدا من رو ببخشه،دهه شصتی ها رو مسخره کردم که همش درس میخونن و هنوز خیلی هاشون دانشجو هستن.کارم قشنگ نبود.لااقل در این مورد نباید مسخره میکردم چون که خودم هم تصمیم گرفتم دوباره برم دانشگاه.دوستان عزیز دهه شصتی که از حرفهای من ناراحت شدین منو ببخشید.

حالا سوالم رو میپرسم و جواب دادن به این پست رو از شما عزیزان میخوام.مرسی.

رشته کاردانی حسابداری خوبه؟

کدوم دانشگاه ها توی شیراز غیرحضوری هست؟