تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

انسان کلبهٔ کوچک خوشبختی خویش را در کنار توده‌ای از برف و دهانهٔ آتشفشانِ دنیا بنا کرده‌است.

من خودم عاشق موسیقی سنتی هستم ولی ایشالا بچه ام که به دنیا بیاد از سه تار و تار و سنتور و کمانچه و تنبک و موسیقی سنتی ایرانی دور نگهش میدارم.موسیقی سنتی ایرانی یه چیزی توی خودش داره که آدم رو تنبل،کون گشاد،کونی،تریاکی،مفنگی،زن باره،پدوفیل،بیکار و بی عار،سست و بی مصرف بار میاره.یه چیزی توی خودش داره که ذات آدم رو فاسد و تباه میکنه.در نقطه مقابلش موسیقی رپ و راک و متال هست،شما یه ترانه رپ درست و حسابی یا یه ترانه راک عالی بشنوی ناخودآگاه دوست داری در رو با لگد بشکونی و بری توی کوچه و ۲۰۰ کیلومتر بدوی ولی وقتی ترانه سنتی ایرانی گوش میدی یه حس شکست و لوزر بودن و بدبختی و بیچارگی بهت دست میده.

شما دنیای غرب رو ببین ،پر از پیشرفت و زرنگی و ورزش و استقامت و شور و نشاط،ولی ما ایرانی ها ریدیم،همه افسرده و نالان.

گواه همه حرفهام هم قطعه ماندگار "شد خزان گلشن آشنایی"اثر جواد بدیع زاده.خواهش میکنم برین این قطعه رو سرچ بکنید توی اینترنت و گوش بدین،خواننده از پای منقل بلند شده و رفته توی استودیو و این ترانه رو خونده،شعر سرد و پر از ناامیدی.همه قطعات سنتی ایرانی همین هستن.یکیشون نیست که تو بگی من گوش میدم و حال خوبی میگیرم.

اگه میخواین سرزنده باشید موسیقی سنتی رو از زندگیتون حذف بکنید.

به‌مرگ راضی شدن، به‌فتح نائل شدن است

هر بار فکر میکنم دیگه هیچی غافلگیرم نمیکنه بازم یه چیز عجیب میشنوم.

تو لبنان حدود ۳۰۰۰ نفر با دستگاه پیجر زخمی شدن،۹ نفر فوت شدن و ۲۰۰ نفر حالشون بده.

من نمیدونم و نمیفهمم مگه تو سال ۲۰۲۴ کسی هنوز از پیجر استفاده میکنه و دیگه این که چطور میشه همه پیجرها خودبه خود منفجر بشه.این قدر عجیب هست این خبر که مثل این میمونه بگن مثلا همه ویدیوهای ایران منفجر شده.دیگه کسی ویدیو vhs تو خونه اش نداره.اینم مثل همون میمونه،مگه موبایل و فناوری نیست،پس پیجر چی میگه و عجیب تر از اون این هست که چطور،واقعا چه جوری پیجرها منفجر شدن؟

زمان هیچ‌گاه دردی را درمان نکرده. این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می‌کنیم.

تشویش اول:خدا رو شکر انگار میخوان دو روز در هفته رو تعطیل بکنن.اگر ۲ روز در هفته تعطیل بشه و ساعات کاری کم بشه و این قانون برای بخش خصوصی هم اجرا بشه من عکس لختم رو میزارم رو توی کانال.باور کنید جدی میگم.یه Nude اساسی میدم،ولی فقط برای اعضا کانال.حالا خودتون میدونید دیگه،میخواین عضو بشین،میخواین عضو نشید.

تشویش دوم:این روزها خیلی خسته هستم و کلی کار عقب افتاده دارم که نرسیدم انجام بدم.دیشب هم این قدر توی خواب مشوش و پریشان حال بودم که از روی تخت افتادم پایین و عزیزدل حامله بیچاره رو زهر ترک کردم از ترس،خدا منو ببخشه.

تشویش سوم:قرص پاروکستین نایاب شده و به سختی پیدا میشه توی داروخانه ها و نمیدونم چی کار کنم،این که دیگه نه قرص خارجی هست و نه قرص خاصی هست که گیر نیاد،نمیدونم چرا نایاب شده.

تشویش چهارم:میدونم مخاطب عزیز دلش محتوای اروتیک میخواد،ولی خبری توی زندگیم نیست که ازش حرف بزنم،حتی جق هم نمیزنم،به تقلید از داداش گلم فیل منم دیگه جق زدن رو کاملا کنار گذاشتم.از وقتی هم که نمیزنم شب ها همش خوابهای عجیب میبینم‌.ولی میل جنسی ام بیشتر شده.

تشویش پنجم:دیروز ماموریت بودم و فردا هم میرم ماموریت،همین طور پشت سر هم.خدا بهم کمک بکنه،وقتی از موطنم دور میشم دچار یاس و ترس و اضطراب میشم.امیدوارم خدا کمک بکنه و زودت تموم بشه این حال بد.

تشویش ششم:حرف خاصی دیگه ندارم واسه گفتن.مراقب خودتون باشین و بوس به آدمهایی که دوست دارین زیاد بدین.

در عشق اگر جان بدهی جان آنست

چند روز پیش ماموریت رفتم به خارج از شیراز و دوباره شبش برگشتم.ولی واقعا مُردم و زنده شدم.وقتی از جایی که زندگی میکنم وقتی دور میشم احساس اضطراب و ترس و دلتنگی عجیبی بهم دست میده و تا وقتی هم که دوباره پام رو توی خونه نزارم خوب نمیشم‌.بچه ننه و لوس نیستم و بلدم خودم رو مدیریت بکنم.ولی از لحظه ای که برای ماموریت از شهر خارج میشم انگار یه چیزی روی سینه ام سنگینی میکنه تا وقتی که پام رو بزارم خونه .وقتی به خونه برسم انگار اون چیز سنگین از روی سینه ام برداشته میشه.اگر به یه روانشناس یا روانپزشک اینا رو بگم احتمالا اون میفهمه که من مبتلا به چه بیماری هستم.از تنبلی و دوست نداشتن کار کردن هم نیست.میدونی یه جورایی میترسم شب خونه نباشم،یه ترس عجیبی میگیره من رو وقتی از مرزهای شیراز خارج بشم.به خودم مسلط هستم و نمیزارم کسی متوجه این موضوع بشه ولی خودم که میدونم عادی نیستم‌.تا جایی که میتونم شغلی انتخاب میکنم که ماموریت نداشته باشه و اگر مجبور به رفتن ماموریت خارج از شهر شیراز بشم سعی میکنم شب برگردم خونه.

آموزش واقعی باید منجر به فردی گردد که روی دانستن پافشاری می‌کند.

بچه ها جونی من یه مطلبی رو چند باری قبلا گفتم ولی دوباره هم میگم چون خیلی مهم هست.

اگر خانم خانه دار هستین،اگر دختر خونه هستین،اگر دانشجو هستین،اگر کار فریلنسری میکنید،حتما حتما حتما حتما خودتون رو بیمه تامین اجتماعی بکنید.

اگر توی شغلی هستین که کارفرما بیمه تون نکرده،یا مجبورشون بکنید بیمه تون بکنه یا استعفا بدین و بعدش هم حتما شکایت بکنید تو سایت اداره کار واسه رد شدن بیمه ماه هایی که کار کردین.

اگه سنتون از چهل رد شده و هیچ سابقه بیمه ندارین با خودتون نگید دیگه دیر شده و فایده نداره،از همون موقع شروع بکنید.

بیمه رد کردن هم هیچ کار سختی نیست،به هیچ جایی هم نیاز نیست مراجعه بکنید،هیچ اداره ای هم نمیخواد برین،هیچ کافی نتی هم نیاز نیست برید.با همین موبایل که دستتون هست ثبت نام بکنید به راحتی و هر ماه حق بیمه رو واریز بکنید،واریزش هم مثل یه خرید اینترنتی هست.هر ماه هم چیزی حدود یک تومن میشه حق بیمه.تازه به لحاظ درمانی هم بیمه میشین و ویزیت و دارو و آزمایشگاه و حتی عمل جراحی و بستری هم واستون تو بیمارستان های دولتی تقریبا رایگان میشه.

بچه ها بیمه تامین اجتماعی از پدر و مادر هم واستون بهتره.ازتون خواهش میکنم خودتون رو بیمه بکنید،هر چه زودتر بهتر،الان که نه،ولی بیست سال دیگه میفهمید چقدر به دردتون میخوره.

هر کسی می‌تونه توی بهار عاشق بشه اما باید دید توی روزای بارونی هم کنارت می‌مونه.

موکت رو دیشب بهم تحویل داد.و همون اندازه ها که بهش دادم برام برش زده.دستش درد نکنه.خیلی عجیب بود که شنبه عصری موکت خریدم،یک شنبه شب موکت رو تحویل داد.انتظار داشتم چند روز طولش بده.

حالا دیگه باید کمر همت ببندم و برم،البته نه،صبر کنید،اول باید یه نفر پیدا بکنم خونه رو تمیز بکنه.عزیز دل گفته تا تمیز نکنی خونه رو موکت و وسیله نباید پهن بکنی.منم دنبال یکی میگردم که بیاد خونه رو نظافت بکنه،خودم واقعا توان نظافت ندارم.هم گرمه و هم انرژی ندارم.از این شرکتها یکی میگیرم.

احساس عجیبی دارم،لباس های سرهمی و شیشه های شیر  رو از تو سایت دیجیکالا نگاه میکنم و حس شعف و شور عجیبی بهم دست میده.خیلی خوشحالم که داریم به موعد زایمان نزدیک میشیم.خانمم گفت دیگه الان دست و پا و همه چیزش تشکیل شده و از این به بعد فقط وزن میگیره و چاق میشه.

عرض دیگه ای ندارم برای گفتن جز این که امیدوارم همگی سالم و سلامت باشید.

همیشه چهره‌ات را به سوی آفتاب نگه دار. سایه‌ها پشت سرت خواهند افتاد.

خبر خاصی نیست.شکر خدا موکت با قیمت مناسب پیدا کردم.فکر نمیکردم موکت این قدر گرون باشه.بالاخره خریدم و خوشحالم.

بعد از موکت خریدن هم عزیز دل رو بردم پشت اَرگ و بهش فالوده و بستنی دادم.این قدر شلوغه شیراز که باورتون نمیشه.خیلی شلوغه.

دیگه این که خبر خاصی نیست.فقط مونده یه سر برم تهران که اونم وقتی میرم که حقوق شهریور رو گرفته باشم که دستم پولی باشه.یه دونه گاز هم باید بخرم.

دیگه چی بگم براتون؟چرا کانالم جوین نمیشین؟بیایید دیگه.

جنگ هم که نشد خدا رو شکر،اینا هی میگن وعده صادق ۲ و انتقام حتمی هست و فلان و بیسار ولی بعید میدونم حرکت خاصی بزنن.خوب شد امثال من کاره ای نیستن وگرنه احساسی تصمیم میگرفتم.

اونایی که شیراز هستن حتما برن پشت ارگ،نمایشگاه غذایی و صنایع دستی و خوراکی بود.خیلی بزرگ بود و باحال و قیمت ها هم مناسب.

نظر من این است که هیچ‌کس نباید خوشحالی را از کسی بگیرد، حتی از خودش

رفتم خونه جدید رو اندازه گرفتم.البته من فقط متر دستم بود.عزیز دل اندازه گرفت.چقدر موکت گرونه،ارزون ترین موکت متری ۱۰۰ هزار تومن.فعلا شاید موکت نخرم تا حقوق بگیرم.شاید هم بگردم تا یه جای ارزون پیدا بکنم.یه نفر بهم گفت زیر موکت فوم بزار خیلی نرم میشه موکت‌.حالا این کار رو کردم ببینم چی میشه،پرده ها رو هم باز کردم که بشوریم.بیچاره عزیز دل یه کم اذیت میشه تو ماشین میشینه.دیگه همین.کلی کار دیگه هم دارم.باید یه سر تهران برم،باید از این خونه که هستم وسایل رو جمع کنم و کلی داستان دیگه.خدا کمک بکنه.

ایشالا که این خونه جدید برام خوب باشه و اتفاق های خوب توی زندگیم بیفته.

زمانی که آدم فکری بلند و دلی پَست دارد، چیزهای بزرگی می‌نویسد و اعمال حقیری انجام می‌دهد.

خداییش،توی همه این وبلاگ نویس ها کسی از خودم با معرفت تر ندیدم.هم سر میزنم به وبلاگ هاتون،هم وقتی پست نمیزارین جویای احوالتون هستم،هم وبلاگ تازه واردها رو تبلیغ میکنم و هم کانال رفیقام رو معرفی میکنم.خدا وکیلی از خودم با معرفت تر ندیدم.

حالا هم چند وقتی هم که متوجه شدم وبلاگ "حیوان ناطق " رمزی شده و دیگه در دسترس نیست.دوست عزیز نویسنده وبلاگ "ردپای یک زن" سابق و "حیوان ناطق"فعلی،کجایی عزیزم؟دلمون برات یک ذره شده.

عصیانگر ترجیح می‌دهد که ایستاده بمیرد تا اینکه زانو زده زندگی کند.

راستش رو بگم از این که هوش مصنوعی داره فیلم میسازه،عکس درست میکنه،آهنگ میخونه،مقاله مینویسه و به بشر در رابطه با خیلی از موضوعات کمک میکنه،دلخوش نیستم.این خط و اینم نشون،هوش مصنوعی یه روزی که خیلی هم دور نیست میزنه کون همه انسان ها رو پاره میکنه حالا چه با خشونت و چه موذیانه و مخفیانه.همین الان خیلی ها با هوش مصنوعی رل زدن و رفیق شدن.یه نسخه هایی ازش هست که توی چین اومده به بازار و پیام عاشقانه میده و مهربون هست و عین یه دوست پسر خوب واسه دخترها میمونه،حالا نسخه دخترونه اش هم ساخته میشه.حالا همین هوش مصنوعی کونده پدر رو بردارن بزارن توی یه عروسک سیلیکونی منعطف،ببین دیگه چی میشه،یه دختر یا یه پسر که همیشه آماده سکس هست،مهربونه،اخلاقش خوبه،خیانت نمیکنه،حرف بیخودی نمیزنه،انتظار نداره بیایی خواستگاری اش،با دوستات نمیریزه رو هم.کی دیگه میره دنبال جنس مخالف یا رفتن توی رابطه با یه انسان؟مگه کسی که مغزش رو خر گاز گرفته باشه.

خلاصه که هوش مصنوعی داره با سرعتی باور نکردنی پیشرفت میکنه،دارای تکامل میشه و یه روزی هم به خودآگاهی میرسه و اون موقع همه ایمان میارن به حرف من.

بی ربط نوشت:یه مداح معروف رفته تایلند و عکسهاش رو من دیدم که جوون های تایلندی توی حسینیه بودن و سینه میزدن.اگر خدا و پیغمبری باشه و اوضاع روز قیامت اون جوری که آخوندا میگن باشه،جای اینا وسط بهشته،خیلی جیگر میخواد وسط بزرگترین فحشاخونه جهان باشی و شیعه دوازده امامی باشی و سینه بزنی واسه اباعبدالله‌.