سخن سکوت اول:همیشه از عشق مادر به نوزاد گفتن ولی هیچ کس از عشق نوزاد به مادر نمیگه.چون نی نی کوچیکه و زبون نداره کسی نمیتونه شدت عشقش به مادر رو درک بکنه و بیان بکنه.من توی رفتارهای طفل معصوم که دقت میکنم میبینم عشق بی حد و حصری به مامانش داره و جوری بهش نگاه میکنه و لبخند میزنه که قابل وصف نیست.عشق نوزاد به مادر به نظرم خیلی بیشتر از عشق مادر به نوزاد هست.
سخن سکوت دوم:هر بار که این بچه رو میبینم بیشتر فکر میکنم انگار خدایی هم هست.دست به نوک دماغش میکشم سفت و محکمه،انگشت رو لثه هاش میکشم سفته،لپاش رو میکشم نرمه،بدنش استخون داره،مو داره رو کله اش،همه چیز عجیبه برام.این قدر این مراحل رشد بدیهی و عادی شده که از شگفتی اش غافل شدیم.چطور توی بدن مادر این پیشونی این قدر محکم میشه.چه میدونم والا شاید هم همش جز تکامل باشه و خدایی نباشه.من که دیگه گیج شدم.
سخن سکوت سوم:دلم میخواد بیشتر شاد باشم،انگار یه پرده غم همیشه توی زندگیم هست.دوست دارم این غم رو بزنم کنار و آدم شادتری باشم.
سخن سکوت چهارم:اینایی که کار اقماری دارن.مثلا بیست روز میرن کار و یک هفته مرخصی هستن خیلی صبور هستن.من که اگه ماهی ۸۰ تومن بهم بدن حاضر نیستم عزیزدل و طفل معصوم رو تنها بزارم.
سخن سکوت پنجم:خیلی سخته برام برم باشگاه و ورزش رو شروع کنم.ساعت ۴ بعدازظهر کارم تموم میشه و چهار و نیم باشگاهم بگو تا پنج و نیم و ساعت ۶ بعد ازظهر میرسم خونه.واسم سخته اینجوری.کارم اگه تا ۲ بود یه چیزی.
سخن سکوت ششم:هیچی دیگه،سلامتی همتون.تو هم اگه چشم ات آب نمیخوره این پزشکیان کار خاصی بکنه پس پاشو برو یه لیوان آب بخور.
خدا عزیز دل وطفل معصوم خودت را سلامت سالهای سال کنار هم حفظ کنه
سکوت دوم از نشونه های وجود خداست دیگه آخرش رو خراب نکن مگه تکامل اینقدر منظم ودقیقه بدون خالق تکامل میشه
اعظم جون ممنونم ازت.
والا آدم شکاکی هستم.نمیدونم دیگه چی راسته چی دروغ
در سکوت رازهاست.خدا را شکر که با میلیون ها تومان از عزیز دل و نور دیده دورت نمی توانند کنند.اگر قابل باشم در حرم امام رضا بیادت بودم.
مرسی رضوان جان عزیز.بسیار ازتون ممنونم
آرزوی شادی و سلامتی براتون دارم در کنار نی نی عزیز و عزیز دل.
مرسی نیره جون عزیز