تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

ای دوست بیا تا غم فردا مخوریم// وین یکدم عمر را غنیمت شمریم

ایشالا آزادی آقا تتلو.ایشالا آزادی همه زندونی های مهریه.ایشالا بچه دار شدن هر کس که نازاست و دلش بچه میخوادایشالا قوانین خانواده اصلاح بشه و مهریه حذف بشه و همه چی برابر بشه.ایشالا واردات خودروی دست دوم آزاد بشه.ایشالا حجاب رو کنسل کنن و آزادی توی پوشش باشه.ایشالا آبمون با امریکا توی یه جوب بره و تحریم ها بزچیده بشه.ایشالا حقوق اداره کار با تورم همخوانی پیدا بکنه.ایشالا همه برن سر کار درست و حسابی و از اسنپ و شغل های موقت رها بشن.ایشالا مستاجرها صاحب خونه بشن.

خیلی دلم پره.ایشالا اتفاق های خوب واسه مردم بیفته.

و خداوند حال هیچ کس را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خودشان حال خود را تغییر دهند.

میخواستم یه پست در مورد فواید بچه دار شدن تو سن بالا بنویسم.ولی این قدرمتاسفانه موضع منفی و قضاوت نادرست در مورد بچه دار شدن وجود داره که از خیرش گذشتم و حوصله کامنت های منفی و سیاه ندارم.

من نمیفهمم چه اصراری دارن ملت که بگن بچه نیار یا از اون طرف میگن بچه بیارین،هر دو طرف قضیه هم اصرار دارن نظر خودشون رو به طرف مقابل تحمیل بکنن.این وسط ذوق نوشتن من فقط کور میشه.

به هر حال خدا به آدمهای رادیکال و منفی باف و متعصب عقل بده انشاالله.

دری که به سوی زندگی باز می‌شود، به طرف انسان نمی‌آید، بلکه انسان باید به سوی آن برود.

سخن سکوت اول:همیشه از عشق مادر به نوزاد گفتن ولی هیچ کس از عشق نوزاد به مادر نمیگه.چون نی نی کوچیکه و زبون نداره کسی نمیتونه شدت عشقش به مادر رو درک بکنه و بیان بکنه.من توی رفتارهای طفل معصوم که دقت میکنم میبینم عشق بی حد و حصری به مامانش داره و جوری بهش نگاه میکنه و لبخند میزنه که قابل وصف نیست.عشق نوزاد به مادر به نظرم خیلی بیشتر از عشق مادر به نوزاد هست.

سخن سکوت دوم:هر بار که این بچه رو میبینم بیشتر فکر میکنم انگار خدایی هم هست.دست به نوک دماغش میکشم سفت و محکمه،انگشت رو لثه هاش میکشم سفته،لپاش رو میکشم نرمه،بدنش استخون داره،مو داره رو کله اش،همه چیز عجیبه برام.این قدر این مراحل رشد بدیهی و عادی شده که از شگفتی اش غافل شدیم.چطور توی بدن مادر این پیشونی این قدر محکم میشه.چه میدونم والا شاید هم همش جز تکامل باشه و خدایی نباشه.من که دیگه گیج شدم.

سخن سکوت سوم:دلم میخواد بیشتر شاد باشم،انگار یه پرده غم همیشه توی زندگیم هست.دوست دارم این غم رو بزنم کنار و آدم شادتری باشم.

سخن سکوت چهارم:اینایی که کار اقماری دارن.مثلا بیست روز میرن کار و یک هفته مرخصی هستن خیلی صبور هستن.من که اگه ماهی ۸۰ تومن بهم بدن حاضر نیستم عزیزدل و طفل معصوم رو تنها بزارم.

سخن سکوت پنجم:خیلی سخته برام برم باشگاه و ورزش رو شروع کنم.ساعت ۴ بعدازظهر کارم تموم میشه و چهار و نیم باشگاهم بگو تا پنج و نیم و ساعت ۶ بعد ازظهر میرسم خونه.واسم سخته اینجوری.کارم اگه تا ۲ بود یه چیزی.

سخن سکوت ششم:هیچی دیگه،سلامتی همتون.تو هم اگه چشم ات آب نمیخوره این پزشکیان کار خاصی بکنه پس پاشو برو یه لیوان آب بخور.


انسان عاقل همیشه از بدگویی هایی که از او میشود استفاده میکند.

یک موضوعی هست بدآموزی داره اما عین حقیقته،دود و دم،یعنی سیگار،تریاک،شیره،گل،حشیش،هر کدومش به آدم یه بیخیالی خاص و رهایی میده.یعنی شما تریاکی باشی هیچ غمی در زندگی نخواهی داشت.من از وقتی سیگار رو ترک کردم استرس هام تو زندگی زیاد شد و مجبور شدم برم پیش روانپزشک.سیگار و تریاک و شیره یه حس بیخیالی و آسودگی خاصی به آدم میده.تقریبا همه تریاکی ها آدمهای راضی از زندگی و سالمی هستن،همه سیگاری ها راضی هستن به رضای خدا و خیالشون راحته،اونایی که گل میکشن هم ذهن باز و خیال آسوده ای دارن.اگر بوی بد سیگار و ضررهاش نبود،تا عمر داشتم سیگار میکشیدم.ولی احتمال میدم یه خُرده سنم بره بالا برم سمت تریاک.چه میدونم والا،فقط میدونم دود آدم رو بیخیال میکنه و از استرس درت میاره.

هنگامی‌که مصمم به عمل شدید، باید درهای تردید را کاملأ مسدود سازید.

طفل معصومم دیشب تا خود صبح نخوابید و سرفه میکرد و گریه میکرد و سینه هم نمیگرفت.دیگه یه ذره مونده بود بشینم بزنم زیرگریه،زنم که تا خود صبح گریه میکرد پابه پای بچه.صبح که آفتاب طلوع کرد انگار شیاطین از وجودش رفتن و خودش شد و لبخند زد و کمی شیر خورد و امروز بهتر بود.صبح که بهتر شد با خودم گفتم که پدر و مادری که بچه مریض طولانی مدت دارن خداوند باید همه گناهانشون رو پاک بکنه چون واقعا هیچ درد و رنجی بالاتر از این که ببینی بچه ات مریضه وجود نداره.

دستگاه بخور خیلی خوبه،من یه مدل گرون قیمت و آلمانی دارم که واقعا واسه بچه معجزه میکنه.دیگه این که باید به نظرم با وجود این مریضی دوباره مثل دوران کرونا همه ماسک بزنن و قرنطینه اجرا بشه.خدا به همه بچه های ایران سلامتی بده،این ویروس های جدید بچه ها رو خیلی درگیر میکنه.نی نی سه ماهه من رو خیلی داره اذیت میکنه،دیشب که برده بودم دکتر دیدم نی نی های تازه متولد شده و چند روزه هم مبتلا شدن.دلم خون شد.میگن که جهانی هم هست این بیماری های تنفسی پس اگر از خارج از کشور هم دارین این پست رو میخونید مراقب خودتون و  بچه هاتون باشید.

خیلی وقت  پیش یه کانال تلگرام داشتم که توی اون کانال یه پست نوشتم و گفتم که کیک های معینی پور واقعا خوشمزه هستن و یه تیکه از بهشت هستن خوشحالم که بعد بیشتر از دو سال مردم به حرف من پی بردن و این کیک طرفدار خودش رو پیدا کرده.

از کیرم حالا بگم،نمیدونم اثرات پدر شدن هست یا چی؟اصلا راست نمیشه،افکار جنسی هم ندارم،شدم یه قدیس پاک سرشت که با هیچی تحریک جنسی نمیشه،نه به اون وقتها که از راه رفتن مگسی روی کیرم حشری میشدم و پیر و جوون رو دوست داشتم بُکُنم حتی به غلط نه به الان که دیگه کیرم فقط شده یه عضو واسه دفع ادرار،شکایتی ندارم ولی خوب دیگه این قدر هم سرد بودن از من بعیده.

امیدوارم ترامپ این دوره مثل دوره قبل کونمون نزاره،تعارف که نداریم سری قبل که رئیس جمهور شد قشنگ خُشک خُشک همه ایران رو کرد،امیدوارم این سری با این مذاکره بکنن،یه جوری خرش بکنن از کون ما بکشه بیرون.من خودم اعتقادی به مذاکره با امریکای کس کش ندارم ولی خوب خیلی مکار و بی رحمه،باید یه جوری ازش در امان بود.

خیلی حرف زدم،اگه فکر میکنی شارون استون و دمی مور و لعیا زنگنه و نسرین مقانلو با وجود سنشون هنوز آب کسشون بوی گلاب میده پس ماسک بزن و دستات رو مرتب با آب و صابون بشور.

مستند نبرد برای زندگی

بازم داره مستند "نبرد برای زندگی" از شبکه مستند پخش میشه و من استرس گرفتم.

خدایا شکرت واسه کشور،واسه آب لوله کشی،اینترنت،امنیت،بیمه،دارو،جاده،مدرسه.واقعا جای شکر داره کشور،یه سری مسائل تخمی توی کشور هست ولی خدا وکیلی مثل این مستند نیست.

زندگی مثل بستنیه، تا آب نشده باید ازش لذت برد

سخن اول:دیشب مراسم گلدن گلوب رو دانلود کردم و بعد تموم شدنش زدم کانال های صدا و سیما و چقدر احساس بدبختی کردم و توی همین حال و هوای بدبختی زدم شبکه مستند و برنامه نبرد برای زندگی داشت پخش میشد و همون لحظه گفتم خدایا گی خَردوم،خیلی هم ایران جای خوبیه.

سخن دوم:طفل معصوم روز به روز بزرگ تر و هوشیارتر میشه،خیلی دوستش دارم.خدایای شکرت که به ما بچه دادی،ایشالا هر کس بچه دلش میخواد خدا بهش بده.

سخن سوم:از وقتی که پاروکستین رو دوباره جایگزین فلوکستین کردم حالم خیلی خوب شده.استرس هام کم شده و زندگی به چشمم قشنگ میاد.

سخن چهارم:وبلاگ ها کم رونق شده چرا؟بچه ها بنویسید.

سخن پنجم:ایشالا ترامپ بیادسرکار مثل اون دفعه قبلش کونمون نزاره،کسی نگه ایران قویه و این حرفها که بدجور باهاش بحثم میشه،خداوکیلی اون دفعه که ترامپ رئیس جمهور بود قشنگ مادر مملکت رو گایید.ایشالا این دفعه گاییده نشیم.

سخن ششم:دیوید لینچ هم به رحمت خدا رفت.خدا بیامرزدش،من فیلمهاش رو همه رو دیده بودم و یه جور مالیخولیا و سورئال خاصی توی فیلمهاش بود.

سخن هفتم:این ابراهیم نبوی که فوت شده رو من نمیشناختم.

دنبال حقیقت نگردید؛ حقیقت در وجود خودتان است

خدا وکیلی این آتیش تو لس آنجلس اگه توی ایران بود تا حالا صدبار خاموشش کرده بود.بیخودی کسی نیاد خایه مالی امریکا رو بکنه خود کم بین های بدبخت.

ریدن آمریکایی ها با این آتیش نشانیشون.وقتی بودجه رو برمیدارن و میرینن توش و همه تمرکزشون رو گذاشتن رو حقوق فمینیست ها و ترنسجندرها و این کثافت کاری ها باید هم انتظار این بی نظمی رو داشت.حالا حالاها مونده که امریکا و اروپا به گا برن.مرده من زنده شما اینا به یه وضعیتی میفتن که مردمش آرزو بکنن بیان توی خاورمیانه زندگی بکنن.

یکی یه دونه گل من،محبوب خوشگل من

یه خبر خوشحال کننده بگم بهتون و برم

۲۴۰ تا قرص پاروکستین گیر آوردم.خیلی خوشحالم.لعنت به فلوکستین،از فردا دوباره میفتم روی پاروکستین و میل جنسیم برمیگرده و دوباره کیرم راست میشه و روحیه ام بشاش میشه.استرس هام کم میشه و دلهره هام میرن پی کارشون.میشم یه آدم بشاش و بدون استرس.

خدایا شکرت واسه این ۲۴۰ تا قرص.خدایا شکرت،خیلی خوشحالم.چند روزی بود واسه خاطر این که من قرن ۲۲ رو نمیتونم ببینم دچار استرس بودم،دیشب هم دوباره خواب امتحان های دانشگاه رو دیدم،یه مدتی هم هست حال دلم خوب نبود.ولی از فردا دوباره خوب میشم

چشم های تو به من می بخشد شورِ عشق و مستی

از وقتی طفل معصوم وارد زندگی ام شده تغییراتی کردم.اول این که من بچه ها رو دوست داشتم از قبل ولی الان بچه ها رو یه جور دیگه دوست دارم،دلم میخواد همه بچه ها توی صلح و آرامش بزرگ بشن.شاید کسی باور نکنه ولی روزی نیست که به بچه های غزه فکر نکنم،وقتی بچه خودم رو توی بغل میگیرم یاد نوزادهایی میفتم که توی غزه هستن و دلم میگیره.

یه چیز دیگه هم اینه که قبل هر کاری ناخودآگاه با خودم میگم تو به عنوان بابای طفل معصوم این کار درست هست که داری انجامش میدی؟مثلا چند روز پیش میخواستم جق بزنم،ناخودآگاه به خودم گفتم یعنی این کار درسته که انجامش میدی؟و منصرف شدم از زدنش.یه چیز دیگه هم که آزارم میده پورن دیدن هست،یا مثلا دخترهای کم سن و سال رو توی اینستا میبینم لختی میپوشن.دوست دارم بهشون بگم دختر گلم این لباس مناسب تو نیست،ولی مشکلی با دخترها و زن های سن بالاتر ندارم.

کلی حرف همیشه میخوام بگم ولی یه کم سخته برام بیام توی وبلاگ بنویسم و کانال رو هم که زدم پاک کردم.حالا کمتر اینجا هستم ولی به معنای تعطیلی وبلاگ نیست.بلاگ اسکای چند تا باگ بزرگ پیدا کرده و معلوم نیست چی میشه،شاید یه روزی ببندن سایتش رو ولی تا وقتی که بلاگ اسکای هست منم هستم و به نوشتن ادامه میدم.

دیگه چی میخواستم بگم؟دوباره زیاد میرم توی اینستاگرام و وقت زیادی توش تلف میکنم.باید کمش بکنم.