تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

به روحم گفتم که خاموش باش و بی امید منتظر بمان؛ چون امید، امید برای چیزی اشتباه خواهد بود.

امروز که خونه بودم و طفل معصوم بیشتر روز باهام بود توهم زدم که حرف میزنه،یه جا انگار گفت جوجه،یه جا هم نون دادم دستش انداختش و گفت افتاد.دقیق اگر نگفته باشه ولی آهنگش رو گفت.مادر زنم میگه سلول های مغزش در بخش کلامی رشد خوبی داشته.من که نمیدونم این چیزا رو،ولی بچه ای که تازه رفته باشه تو ۷ ماه بعید میدونم بگه جوجه و من توهم زدم.یه بار خانوم ف تو همین وبلاگ گفت پدر و مادر ها همشون این توهم رو دارن که بچشون خیلی باهوشه.منم دچار همین توهم شدم.ولی اگه راستش رو بخواهید من از همون اول نه بچه خیلی باهوش دلم میخواست و نه بچه خیلی خوشگل،جفتشون آدم رو به دردسر میندازه.بچه معمولی سالم شاد دوست دارم،بچه ای دوست دارم داشته باشم که تو بزرگسالی افسرده نشه.البته که جوری هم تربیتش میکنم که همیشه شاد باشه،ولی خوب بعضی بیماری های روانی توی ژنتیک نهفته هستن.امیدوارم طفل معصومم حامل همچین ژنی نباشه.

خدا به هر کس که دلش بچه میخواد بچه سالم بده ایشالا.دنیای آدم رو بچه عوض میکنه.عکس ها و فیلم های قبل از بچه داریم رو نگاه میکنم به نظر ناقص و کم عقل و نپخته و بی ربط میاد زندگیم.اصلا یه جوری هستیم انگار.الان انگار تازه زندگیم شروع شده.

حالات و احساساتی که به انسان دست می‌دهد بیشتر تابع زمان و مکان است.

ظهر جمعه اول:نمیدونم چرا هر وبلاگی رو من لینک میکنم یا رمزی میشه،یا غیرفعال میشه یا صاحبش میبنده وبلاگ رو.خوب بابا جان من ما عادت داریم به نوشته هاتون.هر چقدر هم بد بنویسین،ازتون بدمون بیاد باز هم بودنتون بهتر از نبودنتون هست.یکیش خود من،متنفرین من بیشتر از طرفدارهای من هست،ولی همون ها هم هر روز وبلاگ من رو چک میکنن و منتظرن تا من یه حرف ناثواب بزنم تا شروع کنن به فحش دادن.ولی من همچنان مینویسم،حتی به غلط،حتی به قیمت شنیدن فحش.چون بالاخره تهش یه سری ها هستن که با خوندن وبلاگم خوشحال میشن.اصلا این ما وبلاگ نویس ها هستیم که تو این دوره مرگ اینترنت هنوز زنده هستیم.

ظهر جمعه دوم:گفتم مرگ اینترنت من یه تئوری دارم به اسم اینترنت مرده.و اونم اینه که اینترنت داره میمیره.اون خلاقیت و خلق آثار و تحقیق و تفحص توی اینترنت داره از بین میره،اینترنت خلاصه شده تو چند شبکه مجازی و بقیه سایتها هم از رو دست هم کپی میکنن.

ظهر جمعه سوم:برای عزیز دلم دعا کنید،گردن درد ناجوری گرفته.از بس که بچه رو بغل میکنه و راه میبره.ایشالا زودتر حالش خوب بشه.

زیاده عرضی نیست.سلامتی باشه واسه همتون.

واقعیت‌ها با نادیده انگاشته شدن، از بین نمی‌روند.

یک میلیون و پانصد هزار تومن دولت به همه کسایی که بچه زیر دو سال دارن پول داد که برن مرغ و گوشت و برنج و پوشک و این چیزا رو بخرن.منم رفتم دو بسته مرغ بزرگ و یه کیسه ۵ کیلویی برنج و یه روغن خریدم و فقط ۲۲ هزار تومن دادم و اومدم بیرون.کجای جهان و کدوم حکومتی همچین حالی به مردمش میده.خدا وکیلی تو بهترین کشور جهان زندگی میکنیم ولی این حس خود کم بینی و خود حقیر دونستنی که توی وجود خیلی از مردم هست نمیزاره که متوجه این موضوع بشن.

این اینستاگرام و ماهواره مغز پوک ایرانی ها رو شستشو داده و فکر میکنن اوضاعشون خیلی تخمیه.خلاصه که خاک بر سر هر کس که میگه ایران جای موندن نیست.

و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ همانا باطل همواره نابودشدنی است.

حالا که بلاگ اسکای خرابه و شما نمیتونید این مطلب رو بخونید.

ولی من یکی از آرزوهام همیشه و برای سال ۱۴۰۴ این بود که سقف قابل وصول مهریه رو بیارن رو ۱۴ سکه و زندان هم حذف بشه از ماجرای مهریه.

این روزها خبرهای زیادی میخونم که انگار واقعا قراره این اتفاق بیفته.خدا به دل من نگاه بکنه و به خاطر بچه طفل معصومم این بار مهریه رو از دوشم برداره ایشالا.

خدایا تو خودت شاهد باش من نزدیک ۳۰ سکه تا جایی که میتونستم و حقوقم اجازه میداد مهریه دادم،ولی بعد کرونا شد و ترامپ اومد و تحریم ها زیاد شد و سکه یهو افزایش پیدا کرد.خدایا تو خودت شاهد باش که من درخوایت اعسار دادم که هر پنج ماه برام سخته یه سکه بدم و قاضی با بی رحمی بهم گفت میندازمت زندان فشافویه.خدایا تو خودت شاهد باش من و زن بیچاره ام توی دوران کرونا و تو بیمارستان کار میکردیم و آخر سال عیدی هامون رو میزاشتیم روی همدیگه و یه دونه سکه میخریدیم و میدادیم به اون زن خراب که دست از سرم برداره.خدایا تو خودت شاهد باش من کارمند آبرودار رو به خاطر مهریه اومدن دستبند زدن و تو محیط کار بردن پاسگاه و آبروم رفت.خدایا تو خودت شاهد باش به خاطر مهریه و استرس اون من دچار بیماری روحی شدم و هنوز دارم مداوا میکنم و قرص اعصاب میخورم.خدایا تو خودت شاهد همه فشارهای روحی و فشارهای مالی به خاطر مهریه باش.خدایا قسم ات میدم نه به خاطر من سراپا تقصیر،بلکه به خاطر این طفل معصوم که گناهی نداره این قانون مهریه اصلاح بشه و هزاران مرد بیگناه از زندان ها آزاد بشه و فسار و استرس از دوش خانواده ها برداشته بشه.

الهی آمین.

آن عیب که از یک دروغ گفتن بنشیند، بهتر از راستی که به رنجی زاید.

اینستاگرامم رو پاک کردم،همش تو اینستا بودم و چیزای خنده دار و پروفایل دخترها رو میدیدم.دخترای لختی واقعی کم بودن،پروفایل های هوش مصنوعی هم بهشون اضافه شد که عکس دخترای لخت میزاشتن.همه وقتم رو اینستا گرفته بود و نمیتونستم درس حسابداری بخونم.حالا ایشالا امشب بتونم درس بخونم و مثل یابوعلفی نرم سر کلاس.نزدیک ۷ تومن پول کلاس دادم اقلا یه فایده ای داشته باشه.

توکل به خدا

در نهایت همه دعا میکنیم حال روحی دوست خوبم هاله قدسی خوب بشه،عشق منه،دوستش دارم.

دنیا در دیدهٔ صاحب‌خِردان، چون سایهٔ پس از زوال است، که گسترده ناشده در هم رود، و افزون نشده کاهش یابد.

امروز هم دور دوم مذاکرات بود.ولی واقعا واسه من مهم نیست.من ادای آدمهای مطلع رو در میارم.من اصلا نمیدونم اینایی که مذاکره کردن واسه چی مذاکره کردن و اصلا دعوا سر چی هست.واقعیتش از تمام دنیا و متعلقاتش من فقط زنم و بچه ام رو دوست دارم،بعدش خوابیدن رو،خوردن رو،وب گردی و کارهای بیهوده مثل جق زدن و فیلم دیدن.تعالی و رشد شخصیتی برام سخته،دوست دارم کف هرم مازلو واسه خودم بلولم.درس خوندن رو هم دوست ندارم،واسم سخته درس خوندن،نمیفهمم هیچ درسی رو.درس ها برام سخته،وقتی استاد تدریس میکنه انگار ذهنم واسه خودش یه ساز دیگه میزنه.ولی با همه اینا خدا رو شکر میکنم که تونستم گلیم خودم رو از آب بیرون بکشم و یه زندگی ساده واسه خودم دست و پا بکنم.

طفل معصومم وقتی خوابه و بهش نگاه میکنم اشک توی چشمام حلقه میزنه.واقعا هیچی زیباتر از داشتن بچه نیست،خدا به هر کس که بچه میخواد بچه سالم عطا بکنه.

یه لِوِل و یه درجه ای از حماقت به وجود اومده که واقعا نوبره.یعنی آدم در عقل این جماعت شک میکنه.اونم اونایی که میگن آمریکا حمله بکنه و ما رو از دست آخوندها نجات بده.خدایا تو سر اینا اگر عن و گه هم گذاشته بودی باز هم نباید همچین فکری میکردن.چه میدونم والا،خدا بهشون عقل بده.

تصمیم دارم دوباره ورزش بکنم،ولی از کی؟نمیدونم،هنوز اون اراده و توان در من شکل نگرفته.

همین دیگه،یه کم کمرم درد میکنه که ایرادی درش نمیبینم،منتظرم حقوق فروردین رو بگیرم.اگر بالای ۲۰ تومن بشه حقوقم اشک تو چشمام حلقه میزنه.این چند سطر هم تقدیم به تاریخ.

بخشنده اوست که آزادگان را بخشنده باشد و بزرگوار اوست که دینارش را کوچک بشمارد.

من توی این وبلاگ هیچ چیزی جز راست نگفتم و حالا باید یه اصلاحیه بر روی نوشته ها و افکار سابقم بزنم.

قبل این که بچه به دنیا بیاد و حتی وقتی هنوز خیلی نی نی بود با خودم میگفتم تا دو سالگی نه میزارم بچه تلویزیون ببینه،نه دستش موبایل میدم‌.ولی الان تو نزدیک ۷ ماهگی میزارمش جلو تلویزیون و موبایل هم میدم دستش.چون فقط با این دو چیز واقعا آروم میشه.میدونم کارم درست نیست و لایق سرزنش هستم.ولی مجبورم،خودم هم دوست ندارم به این زودی بره تو نخ موبایل و تلویزیون ولی وقتی نور صفحه موبایل رو میبینه انگار آب رو آتیشه.آروم میشه و دیگه هیچی نمیگه.

خدا منو ببخشه که پدر و مادرهای دیگه رو سرزنش میکردم که دست بچه موبایل میدادن.در زمینه پدری و مادر بودن واقعا نباید کسی رو سرزنش کرد.


پایبند به یک قلب و یک کلید

من آدم هیزی نیستم،ولی هیز بودن گاهی خودش رو بهم تحمیل میکنه.امروز جلسه دوم کلاس بود.یه دختر دهه شصتی اومد ردیف جلویی و خم میشد و یقه اش باز بود و من قشنگ همه سینه هاش رو نگاه میکردم.اینم بدون توجه به من خم شده بود و هی دفتر و مداد ها رو جابه جا میکرد و منم دقیقا زل زده بودم و سینه های سفید و کوچیکش رو نگاه میکردم.ولی خوب نتیجه اش این شد که الان ساعت ده و نیم شب مجبور شدم جق بزنم.گفتم جق،جقی های حرفه ای با پورن هاب و این جور سایتها میزنن و همیشه و هر بار یه چیز جدیدی میبینن و با یه فیلم دو بار نمیزنن ولی من به قول آقاتتلو پایبندم به یه قلب و یک کلید،من فقط با  یه پورن استار به اسم viola bailey میزنم.دوسش دارم.از لوسیون و کارهای عجیب حین جق زدن پرهیز میکنم.یه جق سرعتی،کلاسیک و تمیز.گفتم تمیز،انتظار بعضی خواننده ها این هست که وبلاگ تمیز و بدون حرف مفتی داشته باشم،ولی من نمیتونم،من یه آدم یاوه گوی جقی هستم،اخلاقای بدم رو کنار گذاشتم.ولی دیگه همین هستم.

بچه ها خیلی خسته هستم.

دوستتون دارم

شب خوش

همیشه دعا کن که پیش از آنکه ظرفیت پذیرشش را داشته باشی، کامیابی به سراغت نیاید.

مذاکره اول:نمیدونم چه حکمتیه اینایی که میرن کوه نوردی چه اونایی که حرفه ای کار میکنن چه اونایی که آماتور هستن صدی نود و نه و نه دهم درصد کس خل هستن.اصلا فلسفه کوه نوردی به نظر من پهلو به کس خل بودن میزنه.یه کوهی رو مثل بز بری بالا و برگردی پایین.هیچ نفعی هم برای بدن نداشته باشه و اتفاقا پر از خطر و ضرر باشه.اینم نظر منه دیگه.

مذاکره دوم:حالا که دلار اومده پایین من یه نظری دارم،من میگم اصلا دلار بره بالا و بشه همون صد تومن،ولی یه سال،دو سال،سه سال ثابت رو صد تومن بمونه.چه میدونم والا،ایشالا که مملکت روی آرامش و سعادت ببینه.

مذاکره سوم:یه سری آدم هستن مریض هستن،اکثرا هم بالای ۵۰ سال دارن و متولدین دهه پنجاه به قبل هستن.اینا مغزشون صلح و سازش و آرامش رو درک نمیکنه،دهه هفتادی ها هم نمیدونم چرا تا حدودی اینجوری هستن ولی خیلی خیلی کمتر.خلاصه داشتم میگفتم این دهه پنجاهی ها به قبل اگه سکان سیاست دنیا رو ول میکردن و میسپاردن به دهه شصتی ها و دهه هشتادی ها اوضاع خیلی خوب میشد.ای دهه شصتی بدبخت شانس و بخت کجت همیشه دنبالت میاد.

مذاکره چهارم:من خودم رو یه تتلیتی میدونم یعنی واقعا تتلو رو دوست دارم،ولی این بشر هم مثل اکثر دهه شصتی ها کس خله.از تو زندان نامه داده هر کی از بغل من به نون و نوا رسیده بیاد پولش رو بده،کس مشنگ تو معلوم نیست کی از زندان آزاد میشی،اصلا زنده میمونی یا نه،بعد دنبال پولی؟خدا بهش عقل بده،تقصیر این گل و ماریجوانا و حشیش هست که میکشن.میگن اعتیاد نمیاره ولی مغز رو پوک میکنه و آدم رو خرفت میکنه.به نظر من وحید خزایی و تتلو یا باید زندان باشن یا تیمارستان یا کمپ ترک اعتیاد.ایشالا آزادی شاهزاده سرین.


نگذارید کسی چیزی جز این به شما بگوید، زندگی از ۶۵ سالگی شروع می‌شود

امروز صبح وقتی بیدار شدیم دلار ۱۰۰ هزار تومن بود،شب وقتی میخوابیم دلار میشه هزار تومن.

آمریکلا اینقدر اومد التماس و منت کشی تا بالاخره گفتیم بیاد مذاکره بکنه.من مثل این حزب اللهی های تندرو نیستم که بگن نباید مذاکره کرد.اتفاقا باید مذاکره کرد ولی مذاکره مبنی بر احترام.شما شوهرت یا زنت هم هی باهات قهر بکنه و بعد هی تهدید بکنه که بچه رو ازت میگیرم،مهریه ام رو اجرا میزارم،طلاقت نمیدم تا موهات مثل دندونات سفید بشه و هی از این تهدید ها بکنه باهاش آشتی نمیکنی و میگی گه توش طلاق میگیرم ازش.حالا حکایت آمریکاست،بخواد گنده گوزی بکنه مذاکره ای باهاش نداریم.

حالا ایشالا که خیره،من جز خوبی و سلامتی و موفقیت و رونق بازار کار چیزی واسه کشور نمیخوام.

به امید موفقیت و نتیجه مثبت و در مذاکرات و لغو تمام تحریم ها.