تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

آیا باید از برخورد ملایم اجتناب کرد زیرا این نگرانی وجود دارد که ملایمت همان شورشی را برانگیزد که سنگدلی؟

نمیدونم چرا اینجوری شده،هر روز شکمم داره بزرگتر از دیروز میشه.یا یه مریضی گرفتم یا تومور دارم توی شکمم یا این که ماشالا کار اداری ساخته و شکم و پلهو داره میزنه بیرون یا این که دارم به ۴۰ سال نزدیک میشم اینا عوارضش هست.پارسال شکمم تخت بود الان ۶ ماهه تو شکمم دارم.خدا خودش کمک کنه رژیم بگیرم،ورزش بکنم،این شکم صاف بشه.

اگه تو هم میخوای از شنبه بری باشگاه و هنوز اون شنبه نیومده پس یه بوس به کریس همثورت بده.

عکس خوب عکسی است که احساسات را به عمیق ترین شکل درباره چیزی که از آن عکس گرفته می شود بیان کند.

امروز جمعه هست،خبر خاصی نیست،هفته زود تموم شد بحمدالله.منم استراحت کردم و فیلم دیدم و اینستاگردی کردم.اوضاع خوبه،راضیم.دستم بی پول هست ولی دلم خوشه.

میخواستم کلی دیگه بپردازم به موضوع این که چه خوب میشد آدم واسه خودش ساک بزنه و زوایای مختلفش رو بررسی و نقد و واکاوی بکنم اما از ترس بسته شدن وبلاگم بهش نمیپردازم و اینجوری میشه که استعدادها تو نطفه خفه میشن.

واررات ماشین کارکرده رو آزاد کردن.ایشالا همه بتونن یه دونه بنز یا تویوتا راحت بخرن.

توی اینستا دیدم یکی واسه زن داییش یه آیفون ۱۵ خریده،چه میدونم والا اونلی گاد کَن جاج می،بات این دیگه خیلی بوی زنا میداد.

تو هم اگه خودت از تمیزی و مرتب بودن و بدن خودت لذت میبری پس یه بوس به آنتونیو باندراس بده.

برای آبی

یه نفر به اسم ب.م که تازه برگشته بلاگ اسکای و وبلاگش رو تازه باز کرده واسش یه حرف دارم:

ترانه" اون مثل داداشم بود"  از "سروش هیچکس" رو گوش بده.

خودش میدونه با کی هستم.

سوال بی جواب

یه نفر به اسم ... یه کامنت بد گذاشته بود و گفته کاشکی فلانی رو فلان میکردی،میخوام بهش بگم رفیق اونی که گفتی آرزوی خودم هم هست ولی خوب چه کنم که نمیشه.

اما سوال اصلی که ذهنم رو درگیر کرده اینه که من وبلاگ پرمخاطب و شلوغ و پربازدیدی داشتم اما مدتهاست که دیگه کم خواننده و کم نظر شده وبلاگم.دلیلش چی میتونه باشه؟

۱.مسدود شدن آدرس اصلی و حذف پشت سر هم وبلاگ هام توسط بلاگ اسکای؟

۲.نظرات سیاسی ام؟

۳.کم شدن خواننده های وبلاگ و کوچ همه به اینستاگرام؟

۴.بی محتوا بودن مطالب وبلاگ؟

۵.عوضی بودن خودم و دعواهای مکررم با دیگر وبلاگ ها؟

۶.دیر به دیر پست گذاشتن؟

۷.حذف کامنت های فحش؟

اگر ذهنم را آرام کنم، از هم فرو می‌پاشم. همیشه این گونه زندگی کرده ام و این تنها راهی است که برای ادامهٔ زندگی بلدم.

سخن اول:وقتی پشمام رو میزنم،تخمام مثل صورت نوزاد نرم و لطیف میشه،دوست دارم خودم تخمای خودم رو بخورم.اصولا سیستم بدنی انسان باید جوری بود که میشد واسه خود خم شد و ساک پر تفی برای خود زد.اینجوری نصف بیشتر طلاق ها و ازدواج های الکی الکی و هولکی به وجود نمیومد،بیماری های مقاربتی هم کمتر،حب النفس هم بیشتر بود و خودکشی ها کمتر میشد،اینم باگ خلقته دیگه،کاریش نمیشه کرد.

سخن دوم:دلم واسه داداشم کبابه،صاحب خونه اش بهش گفته بلند شو،یه بیست تومنی پس انداز کردم،با عزیز دل صحبت کردم،ایشالا اجازه بده قرض بدم به برادرم.حرفی نداره بنده خدا،ولی دوست دارم اونم راضی باشه.من خودم هم بچه تو راهی دارم،نیاز دارم به این پول ولی اینم برادرم هست،دستم رو جاهای حساسی از زندگی گرفته.

سخن سوم:اول حرف از تخمای نرم و ملوسم زدم و بعد حرف داداشم رو،اصلا آدم بشو نیستم من.ولی دیگه من همین هستم.

سخن چهارم:یه سری فیلم از آنتونیو باندراس هست که من ندیدم،دارم دانلود میکنم که ببینم.

هیچی دیگه،اگه مقصودت از باشگاه رفتن اینه که فقط کون رو گنده بکنی ولی به همه میگی واسه سلامتی میری، پس یه بوس به کویین لطیفه بده.

پانوشت:در مورد سخن اول اینم بگم که آدمی اگر بتونه اون کار رو بکنه دیگه نیازی هم نداره که جلوی غیر زانو بزنه،اصلا زانو زدن جلوی بنده خدا گناه داره و اینجوری که من گفتم آدم اگر میتونست برای خودش ساک بزنه مصداق این میشد که دیگران چون بروند از نظر از دل بروند/ تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی.


هر کسی تنها آن چیزی را می‌آموزد که می‌تواند بیاموزد؛ ولی خردمند کسی است که می‌داند چگونه از فرصت سود ببرد.

هنوز هم عصر روز تعطیلی که فرداش باید برم سرکار استرس و اضطراب تمام وجودم رو میگیره.نمیدونم چرا و به علت؟اون مدتی که اسنپ کار میکردم استرس نداشتم.ولی خوب الان استرس دارم.کار کارمندی یه مزایای خوبی نسبت به اسنپ داره،اونم اینه که حقوقت رو به موقع میگیری،بیمه و بیمه تکمیلی هستی،ناهار و صبحانه بهت میدن.ایناش خوبه.فقط کاش حقوقش بیشتر بود.حالا ایشالا اونم بیشتر میشه.باید بنویسم تا از استرس رهایی پیدا کنم.با برادرم حرف زدم تلفنی،حالش خوب بود و مثل بقیه خیلی از مستاجرها صاحب خونه اش بهش گفته خونه رو تخلیه بکنه.این کار رو میکنن تا با قیمت بیشتری خونه رو اجاره بدن.امیدوارم خدا از گناه همچین صاحب خونه هایی نگذره.باید آدمها نسبت به همدیگه گذشت داشته باشن تا زندگی بهتر بشه.

بلند شم برم حموم،تمیز و مرتب واسه فردا آماده بشم که میرم سرکار مثل یه الماس بدرخشم.

تو هم اگر گلایه داری که چرا بوی صابون و شامپو نمیمونه روی پوستت پس یه بوس به امیلیا کلارک بده.

من هیچم. هیچ، جز نیم رخ رنگ پریده‌ای در تراس یک کافهٔ غروب زده.

لبخند اول:خدا رو شکر دو روز پشت هم تعطیله،حتما باید تعطیلات آخر هفته دو روز بشه وگرنه من یکی نمیکشم ۶ روز پشت سر هم برم سرکار.

لبخند دوم:نمیدونم چطور آب ریخته بود کف زمین،بلند شدم که برم پام رفت تو خیسی و لیز خورد و کوبید ساق پام به لبه مبل و به همین سرعت و الکی الکی ساق پام زخم شد.ممکن بود بمیرم،خدایا شکرت،شکرت که هیچیم نشد،امام حسین کمکم کرد.

لبخند سوم:از دیدن ورزش تنیس روی میز بدم میاد،هی با آستین عرقشون رو پاک میکنن.چه کاریه ناموسا؟

لبخند چهارم:بازم میخوام از زخم عمیق ساق پام بگم،خیلی درد میکنه،کاش میشد عکس زخمم رو آپلود میکردم.

لبخند پنجم:به همکارهام میگم من بیشتر از چهار ساله تو صف نونوایی نبودم و فقط از اسنپ نون میخرم باورشون نمیشه.خوب وقتی نون رو مرتب و بریده شده و توی کیسه تحویل آدم میدن چه کاریه بخوام برم تو صف وایسم.حالا کمی هم گرون تر فدای سر قشنگم.

لبخند ششم:جوون های قدیم میرفتن جنگ و تیر میخوردن تخمشون هم نبود دوباره برمیگشتن جبهه.الان من پام خورده به لبه مبل دارم ضعف میکنم.

لبخند هفتم:یه وبلاگی بود به اسم آیدا سبزاندیش توی بلاگفا،خیلی خوشم میومد از نوشته هاش،وبلاگش رو بسته.آخه چرا وقتی میتونید با نوشتن دیگران رو خوشحال بکنید میبندین و میرین.مثل من باشید،بزرگ،بخشنده،پرکار.من تقریبا هر روز یه پست میزارم و دل خواننده هام رو شاد میکنم.اونم مفت و مجانی،این اسمش چیه؟اسمش عشقه.

تو هم اگه حس میکنی بعضی سالهای زندگی ات کاملا از ذهنت پاک شده و هیچی ازشون به یاد نمیاری پس یه بوس به مت دیمون بده.

مافوق همه‌چیز، داشتن خیالات بزرگ و قلب پاک است.

اگه از من بپرسن میگم ترامپ رو امام حسین نجات داده.واسه خدا به اون بزرگی آخه مگه کاری داره که تیر رو یه سانت بیاره این ورتر و مخش رو باشونه،حکمتی بوده که بعدا معلوم میشه.یه حکمتی توش بوده که ترامپ زنده بمونه و خیرش به کشورهای شیعه مثل ایران برسه.ما که نمیدونیم اسرار ازل رو ولی من مطمئن هستم که یه چیزی بوده.به هر حال خدا همه رو در پناه خودش نگه بداره و عاقبت به بخیر بشیم.

گفتم عاقبت بخیری،کلمه ساده ای هست ولی واقعا عاقبت بخیری خیلی مهمه.بازم برسیم به این دهه شصتی ها که گنده گوزیش رو پر کردن و هیچ کدوم بچه نمیارن با این استدلال تخمی که بچه نباید تو ایران بیاریم،حالا خودِ اصلا ولش کن،میخواستم منبر غَرایی من باب لزوم فرزندآوری و خراب کردن و تحقیر سیستماتیک دهه شصتی ها انجام بدم که عزیز دل گفت براش سوپ جو درست کنم،بنابراین فعلا عزت زیاد.

اگه تو هم هر روز به وبلاگم سر میزنی ولی هیچ وقت کامنت نمیزاری پس یه بوس به گوئن استفانی بده.

مردم در قلمرو احساسات خیلی زودتر با هم آشنا و صمیمی می‌شوند تا در محیط نفوذ عقل و منطق.

بیلیرسن ، از دو چیز در زندگی ام گریزی ندارم و هر چی ازشون فرار بکنم ،آخرش یه جایی خفتم میکنن و مجبورم تسلیمشون بشم.اولیش جق زدن هست و دومی بازی call of duty. 

امروز خدا منو ببخشه،از اینترنت شرکت استفاده کردم و بازی رو دانلود کردم و نصب کردم.میخوام این دو روز فقط بازی بکنم.

یه چیز دیگه هم هست که دیگه از بعد ۳۵ سالگی وفادارانه با آدم میمونه و هیچ وقت ترکش نمیکنه،اونم چیزی نیست جز چربی های شکم و پهلو.لامصب هر کاری بکنی ازت دل نمیکنن.

تو هم اگه منتظری تا تلویزیون فیلم روز واقعه رو پخش بکنه پس یه بوس به حسین استیری بده.


طوری زندگی کن، انگاری فردا خواهی مرد؛ طوری کار کن، انگاری هیچگاه نخواهی مرد.

یه قرصی هست به اسم پاروکستین که ما دیوونه ها میخوریم تا حالمون نرمال باشه و توی اینترنت هست اثراتش.منم این قرص رو میخورم.حالا امروز رفتم دکتر روانپزشکم که مجدد ویزیت بشم،این قرص و برام نوشت،صد تا داروخانه رفتم تا بالاخره این قرص رو پیدا کردم.هیچ چیز خاصی هم نیست،ایرانی هم هست،تولید داخل هست ولی نایاب شده،حالا تکلیف من و امثال من چی هست؟من شیرازم،بالاخره ده تا داروخانه رفتم تا بالاخره با دوز بالاتر پیدا کردم،اون بدبختی که توی روستا و شهر کوچیک هست باید چی کار بکنه؟نیاز هم داره به این دارو.این وضع داروی مملکت رو فکر نکنم حتی اون بابایی که وسط تابستون کاپشن میپوشه و خیلی دوستش دارین هم بتونه درست بکنه.

ویزیت دکتر روانپزشک به همین برکت قسم ۳۰ ثانیه بیشتر نشد.وقت گرفتم.از لحظه ای که رفتم داخل تا اومدم بیرون ۳۰ ثانیه بیشتر نشد و ۲۵۱ تومن گرفت ولی حلالش باشه،هم خلق و خوی بد سابقم از بین رفته،هم الکی حشری نیستم که بخوام با همه سکس بکنم،هم تمرکز دارم توی کارم.کار خوب هم پیدا کردم،عادتهای زشت و ناپسندم رفت کنار و خیلی آدم خوبی شدم.از من به شما نصیحت و وصیت برین روانپزشک اگر احساس بد توی زندگیتون دارین،حالتون جوری خوب میشه که زندگی انگار یه جور دیگه میشه.

اگه تو هم روز تاسوعا و عاشورا مثل گرگ همه نذری ها رو شکار میکنی پس یه بوس به اریک اریکسون بده.

بگذار دو ساعت در روز فعالیت کنم، آنگاه بقیه بیست و دو ساعتش را رویابافی می‌کنم.

چیز خاصی اتفاق نمیفته که تعریف بکنم و منم این روال رو خیلی دوست دارم.

امروز که جمعه بود خونه بودم،هر چی که میخوابیدم برام کافی نبود،خدا به عزیزدل هر چی که میخواد بده،زن های دیگه اینجوری نیستن،ببینن شوهرشون زیاد میخوابه پاره اش میکنن،ولی این اینجوری نیست،خدا ایشالا بچه اش رو سالم به دنیا بیاره.دیگه این که کلی فیلم جدید هم دیدم که هیچ کدوم به دلم ننشسته و چیزی برای تعریف کردن ندارن.

چقدر میوه و غذای بیرون گرون شده.یه نظارتی باید روی قیمت ها باشه.بعید میدونم این‌پزشکیان با اون کاپشن اش هم بتونه کار خاصی بکنه.

ایشالا حالا هفته بعد دو روزش تعطیله بیشتر میخوابم.

یکی از همکارها که خیلی ادعاش میشد ما مذهبی هستیم و فلان توی همین هفته محرم و تاسوعا و عاشورا خانوادگی میرن ترکیه،خاک بر سر متظاهرش،تو که مذهبی هستی خوب بمون شیراز و سینه بزن.

دیگه چی تعریف کنم؟هیچی دیگه.خواننده های وبلاگ کم شده و منم چیز جالبی تعریف نمیکنم،توی این وضعیت خیلی ها خداحافظی میکنن ولی همه بدونن که تا روزی که بلاگ اسکای هست منم هستم.

اگه منتظر فینال جام ملتهای اروپا هستی پس یه بوس عثمان دمبله بده.

خوبی و بدی به اندازهٔ کوه‌های هیمالیا واضح و آشکارند. اگر آنها را نمی‌بینید چشمان خود را درمان کنید

خوب باز هم هفته به پایان رسید.این هفته همه چی خوب بود،نه که خوب باشه ولی من خوش بین هستم.همکارهای خانمم همشون عاشقم شدن و دوستم دارن و هی باهام شوخی میکنن،منم زیاد مثل قدیم نیستم،فقط لبخند میزنم.هر چی فکر میکنم میبینم یه روز تعطیلی توی هفته کم هست و باید دو روز رو تعطیل بکنن،خدا بیامرز رئیسی میخواست دو روز رو در هفته تعطیل بکنه که نشد.

دو تا پیراهن یکی سبز روشن فکر کنم ،یکی صورتی و یکی هم راه راه از با سلام سفارش دادم.البته شد سه پیراهن.

اینستام همچنان خراب خونه هست و هر چی برام میاره زن های لخت هست.باید پاکش کنم.

هر فوتبالی میبینم خوابم میگیره و در نهایت این که مراقب خودتون باشید.

حضور مرگ همه موهومات را نیست و نابود می‌کند. ما بچهٔ مرگ هستیم

بعضی وقتها یه درد سنگین توی قفسه سینه ام حس میکنم،تمام سینه ام تا دستام تیر میکشه و نفسم سنگین میشه.نمیدونم اینا علائم سکته قلبی هست یا تومور سرطانی دارم.هی نفس عمیق پشت سر هم میکشم تا کم کم دردش از بین میره.احساس میکنم بار سنگین گناهانم توی سینه ام مشت میزنه و عذابم میده،من عذاب دنیوی رو به جون میخرم ولی طاقت این رو ندارم که روز قیامت عذاب اُخروی ببینم.الان هم که این متون رو می نویسم درد داره توی جونم راه میره.

اگه تو هم امشب میخوای فوتبال فرانسه و اون یکی تیم رو ببینی و بین دو نیمه خوابت میگیره پس یه بوس به فیل فودن بده.

خواهرم حجابت را ، برادرم نگاهت را

واقعا درست میگن که زن ها باید پوشیده باشن و مردها هم نگاهشون رو کنترل بکنن.

دو هفته پیش توی آسانسور ساختمان شرکت ، صبح زود یه دختری حدودای ۳۵ سال اومد داخل،مانتو و شلوار اداری تنش بود،ولی شال داشت به جای مقنعه و زیر مانتو هم چیزی تنش نبود و شالش باز بود،منم تیر زهرآلود شیطان به دلم فرود اومد و نگاه ناپاکم رو انداختم روی خط سینه اون دختر،سفید بود مثل برف و سینه هاش هم گرد و بزرگ بود و  یه خال کوچیک وسط خط سینه اش داشت و یه زنجیر طلا و آویز برف هم گردنش بود‌.چند باری به یادش زدم ولی از ذهنم هنوز بیرون نرفته.دیگه هم متاسفانه ندیدمش.

تو هم اگر از اونایی که وقتی خوابت کم میشه دیگه نمیتونی بخوابی پس یه بوس به آناتیلور جوی بده.

از این ولنگاری که بدان مبتلا شده‌ای دست بردار، درد ناکامی را تحمل کن تا نقاش شوی.

یه بار دیگه یوتیوب بخواد ویدیوهای "ری اکشن" بهم پیشنهاد بکنه اول گوشیم رو میشکونم بعد مثل اون دختر کس مشنگ ایرانی نسیم بود فکر کنم اسمش میرم دفترشون رو به اتیش میکشونم.

گه تو هر چی ویدیوی ری اکشن هست.

وقتی نابغه حقیقی در دنیا پیدا می‌شود، می‌توانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیه‌اش متحد می‌شوند…!

یه ترانه هست به اسم Nothing Compare To You از خواننده ای به اسم شینید اوکانر.هر وقت این ترانه رو گوش میدم گریه میکنم.


برنج سرد را می‌توان خورد، چای سرد را می‌توان نوشید، اما نگاه سرد را نمی‌توان تحمل کرد.

من قبلا چایی خور نبودم،ولی الان سرکار چایی میخورم و چقدر حال میده و خستگی آدم رو در میاره.راستی کمرم هم درد گرفته.

زیبایی چیزی است که درونت حس می‌کنی و در چشمانت بازتاب می‌یابد. زیبایی چیزی فیزیکی نیست.

چقدر بعضی ها که کامنت میزارن دلشون سیاه هست و پر از کینه و قساوت و بددهنی و نفرت و خشم هستن.یه جوری فحش میدن و نفرین میکنن انگار که من چی کار کردم یا چی گفتم؟واقعا که نمیشه در دهن مردم رو بست.هر مودی که باشم یه سری ها میان فحش بارونم میکنن.من که عادت کردم به حرفهای بد ولی وای به حال خودتون که این قدر دلتون سیاهه.چه جوری این قدر عقده و کینه رو توی دلتون نگه میدارین؟برین یوگا،برین باشگاه،ورزش بکنید،رژیم سالم بگیرین،کتاب بخونید،قرآن بخونید،برین سرکار،زشته با این سن و سال این قدر رفتارات بد داشته باشین.

آرزو ریشه حیات ما است، اگرچه این ریشه حیات، ما را به‌تدریج می‌سوزاند ولی همین ریشه مایه زندگی است.

به همه کسانی که به آقای پزشکیان رای دادن،رئیس جمهور شدن ایشون رو تبریک میگم.ناراحت هم نیستم.امیدوارم رئیس جمهور خوبی باشه و همون طوری که گفت فیلترینگ رو برداره و حقوق ها رو زیاد بکنه و مردم بیشتر آزادی رو حس بکنن و مهریه رو هم قانونش رو اصلاح بکنه.امیدوارم پای قول و قرارهاش بمونه و تورم از این بیشتر نشه و همه بتونن صاحب یه خونه کوچیک بشن،یه ماشین معمولی همه بتونن بخرن،همه برن سرکار و چرخ مملکت بچرخه.امروز روز جدیدی هست و شروع دوباره ای برای ایران عزیز.

بوس

آن‌که انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را می‌شناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را

من به وظیفه ملی و میهنی خودم عمل کردم و به آقای سعید جلیلی با کد انتخاباتی ۴۴ رای دادم.

هیچ کس هم توی شعبه نبود ولی وقتی من پام رو اونجا گذاشتم پشت سرم کلی آدم اومدن.از قدم خوب من بود.

دیگه عرضی ندارم جز این که انشاالله آقای جلیلی رئیس جمهور بشه،چون اون یکی رو نه تنها دوست ندارم بلکه بدم هم میاد ازش.

دیگه این که الان هم میخوام ناهار بخورم.هوا هم خیلی گرم شده،خدا به همه کسایی که زیر آفتاب کار میکنن صبر و استقامت و قوت بده و برکت بیاد توی زندگیشون.

اگه تو هم امروز رفتی رای دادی پس صورت ماه خودت رو ببوس که کشورت رو دوست داری.

ای انسان خودت به یاری خودت برخیز و بدان تا خودت نخواهی کسی نمی‌تواند تو را یاری کند.

من که جمعه میرم رای میدم ولی نه به کسی که جمله هاش رو کامل نمیکنه و مسواک نمیزنه و وسط گرمای تیرماه کاپشن میپوشه.من به آقای جلیلی رای میدم چون متین و سنجیده حرف میزنه و اهل حاشیه نیست.

تازه اینم اضافه کنم اون بابایی که همش میگه دکترم،دکترم تُرک تشریف داره.تُرک ها مغرور،نارسیست،نژادپرست،خودبرتربین،جدایی طلب و لجباز هستن.هر چی هم بهشون بگی بهشون بر میخوره و یه حس پارانوئید طوری دارن که احساس میکنن همه باهاشون مشکل دارن و دشمن هستن.

برای کشورتون برین رای بدین که این تُرک دکتر رئیس جمهور نشه.

«زمان را تباه کردم و حال زمان مرا تباه کرد.

چه خبر؟کامنت نمیزارین.احوالی از ما نمیپرسین.قبلا یه کامنتی ،پیامی چیزی میدادین،الان غریبه شدین.حال و احوالتون خوبه؟چی کار می کنید؟جمعه یادتون نره به آقای جلیلی رای بدین.

با گرمای هوا چه می کنید؟این پست رو دارم آخرای تایم کاری میزارم،ببینید چقدر به یادتون هستم.بیرون میرین مراقب باشین گرمازده نشین،با همسرانتون هم دعوا و قهر نکنید.قدر هم رو بدونید.

خوب دیگه کم کم باید برم.مراقب خودتون باشین.کامنت بزارین،رای بدین،دعوا نکنید،مهربون باشید.بوس بوس

تا اینجا خوندی نمیخوای به جودی فاستر بوس بدی؟

جلیلی

صبح زود رفتم رای دادم و اومدم.

ایشالا که آقای جلیلی رئیس جمهور بشه.

بر آن عهد که بستیم هستیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

بیانیه تراویس بیکل در خصوص انتخابات ریاست جمهوری:

بنده به هیچ عنوان پزشکیان رو اصلح نمیدونم چون مسواک نمیزنه و دندون هاش خرابه و پزشک هست،هزار بار گفتم بازم میگم صدتا دختر کور و کچل داشته باشم یکیشون رو به یه دکتر نمیدم و دکترها همشون فقط ادعا و غرور کاذب دارن و غرق در خساست و طمع و دنیا پرستی هستن و همشون دخترباز هستن.تازه از اصلاح طلب ها که همش در کون اروپایی ها و امریکایی ها موس موس میکنن بدم میاد.این از پزشکیان.

قاضی زاده هاشمی که انصراف داد.

قالیباف رو دوست داشتم ولی مصاحبه دخترش و حرف و حدیث های پیرامون کارنامه کاریش رو شنیدم از رای دادن بهش منصرف شدم.این از قالیباف.

پورمحمدی خوب بود به نظرم ولی یه کم جوشی هست و زود عصبانی میشه ولی دوسش دارم.

زاکانی رو نپسندیدم حقیقتش،برنامه هایی که میگه اجرایی نیست و خیلی به گذشته می پردازه.این از زاکانی.

میمونه جلیلی که به نظرم زیبا و آروم حرف زد،کارنامه روشن و پاکی داره و اهل دعوا و کل کل نبود و برنامه هاش منطقی بود.

بین پورمحمدی و جلیلی من به احتمال قوی اگر فردا ترانه وطنم از شهرام ناظری رو تلویزیون پخش کرد برای اولین بار میرم و رای میدم.به کی؟به آقای جلیلی.

والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته.

مسلمان کسی است که دیگر مسلمانان از دست و زبان وی در امان باشند.

یکی از موضوعاتی که در مورد کاندیدهای ریاست جمهوری منو آزار داد شدت نژاد پرستی اونها بود که یکیشون میگفت دیوار شرقی میچینم و یکی دیگشون میگفت مهاجرین رو بیرون میکنم.مرد حسابی تو که ادعای اسلام و مسلمونی ات میشه پس چه فرقی با ترامپ داری که میگفت دیوار میکشم  بین آمریکا و مکزیک.چون اون آمریکایی هست بده و حرف زشت زده و تو چون ایرانی هستی قشنگ گفنتی.تنها کشوری که همزبون و همشهری و هم نژاد و هم مسلک و هم کیش و برادر هست توی این پهنه گیتی افغانستان هست،اون وقت اینا جای این که بگن ما از این فرصت استفاده میکنیم و به مهاجرین شناسنامه میدیم و همه رو شهروند میکنیم و صاحب حقوق برابر میشن میگن که اینا رو بیرون می کنیم.واقعا خجالت داره.

خاطرات در زیرِ پوشش روزگار دراز می‌کشند، مانند اخگر زیر خاکستر، تا دستی بجنبد یا گذرِ بادی، خاکسترها را پراکنده کند...

درد و دل اول:مرسی از همه دوستانی که توی پست قبل نظر گذاشتن،دست بوس همتون هستم.اسم هایی که گفتین رو یادداشت کردم یه گوشه.ممنون

درد و دل دوم:این کار جدید که میرم رو دوست دارم ولی یه بدی داره هی تهدید میکنن که اگه اشتباه بکنید اخراج میکنیم.امروز هم من رو تهدید کردن.من از تهدید به اخراج خوشم نمیاد،اگه قبلا بود خودم ول میکردم و میومدم بیرون.ولی الان قرص میخورم و خشمم کنترل میشه و بزرگتر و عاقل تر شدم.ولی واقعا زشته من که مرد ۴۰ ساله ای هستم و بالای ۱۲ سال سابقه کار دارم رو با اخراج تهدید بکنن.

درد و دل سوم:داکوتا جانسون هم خیلی نمک داره خداییش.

دیگه حرف خاصی ندارم جز این که صورت ماه همتون رو میبوسم و اگر تا اینجا خوندی بوس به خودت که بهترینی.

انتخاب اسم دخترونه

از اون جایی که شما خواننده های خوب این وبلاگ ، خاله ها و عموها و مادر شوهر دختر من هستین و من دوستتون دارم.بنابراین ازتون میخوام که اسم دخترونه قشنگ معرفی بکنید.هر کس که این پُست رو میخونه کامنت بزاره و اسم دخترونه قشنگی بگه.

هر کسی لباسی برای خود تهیه کرد، باید همیشه آن را پاکیزه نگهدارد.

تموز اول:نمیدونم چرا عادت کردم که هر روز استوری ها و پست های زن سپهر حیدری رو ببینم.معتاد شدم به پیجش.

تموز دوم:هنوزم اکسپلورر اینستاگرامم به شکل شنیعی پر از عکس و فیلم های مبتذل،لابه لاشون دو تا عکس از کیلیان امباپه هم میاد.

تموز سوم:هوا گرم شده عجیب.

تموز چهارم:حال و هوای انتخاباتی وجود نداره،نمیدونم چرا.

تموز پنجم:یه مستند سریالی شبکه مستند میزاره به اسم "ضد"،خیلی باهاش حال میکنم.با همه چی مشکل داره.

تموز ششم:توی روزها و شب هام خبر خاصی نیست.فوتبال میبینم و پای فوتبال و مناظره خوابم میگیره،صبح زود میرم سرکار،همه چی داره آروم پیش میره.

تو هم اگه به نظرت پیرس برازنان جذاب ترین جیمزبانده پس یه بوس به کامرون دیاز بده