تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

به روحم گفتم که خاموش باش و بی امید منتظر بمان؛ چون امید، امید برای چیزی اشتباه خواهد بود.

امروز که خونه بودم و طفل معصوم بیشتر روز باهام بود توهم زدم که حرف میزنه،یه جا انگار گفت جوجه،یه جا هم نون دادم دستش انداختش و گفت افتاد.دقیق اگر نگفته باشه ولی آهنگش رو گفت.مادر زنم میگه سلول های مغزش در بخش کلامی رشد خوبی داشته.من که نمیدونم این چیزا رو،ولی بچه ای که تازه رفته باشه تو ۷ ماه بعید میدونم بگه جوجه و من توهم زدم.یه بار خانوم ف تو همین وبلاگ گفت پدر و مادر ها همشون این توهم رو دارن که بچشون خیلی باهوشه.منم دچار همین توهم شدم.ولی اگه راستش رو بخواهید من از همون اول نه بچه خیلی باهوش دلم میخواست و نه بچه خیلی خوشگل،جفتشون آدم رو به دردسر میندازه.بچه معمولی سالم شاد دوست دارم،بچه ای دوست دارم داشته باشم که تو بزرگسالی افسرده نشه.البته که جوری هم تربیتش میکنم که همیشه شاد باشه،ولی خوب بعضی بیماری های روانی توی ژنتیک نهفته هستن.امیدوارم طفل معصومم حامل همچین ژنی نباشه.

خدا به هر کس که دلش بچه میخواد بچه سالم بده ایشالا.دنیای آدم رو بچه عوض میکنه.عکس ها و فیلم های قبل از بچه داریم رو نگاه میکنم به نظر ناقص و کم عقل و نپخته و بی ربط میاد زندگیم.اصلا یه جوری هستیم انگار.الان انگار تازه زندگیم شروع شده.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد