دیشب نیمه های شب بیدار شدم و توی تاریک و روشن اتاق طفل معصوم توی تخت بیدار بود و داشت به سقف نگاه میکرد،زنم هم بیدار بود و وقتی بهش لبخند زدم گفت یه بچه دیگه میخواهیم که وقتی خودمون مُردیم این کوچولو تنها نباشه توی این دنیا.منم گفتم هر چی تو بگی همونه.
دختر کوچولوت(دس کوچولو /پا کوچولو)کمی تا قسمتی بزرگتر شده؟
براش کتاب های شعر کودکانه بخون.
بهش بگو :«بابا را بوس کن که تو دنیای منی/تو گل آلاله زیبای منی».
رضوان جان،دختر کوچولو هنوز ۴۰ روزش هم نشده،خیلی کوچیکه.ولی بوسش میکنم زیاد
من فکر می کردم برعکسش باشه.
برعکس چی هاله جونم؟
خب چی شد
هیچی،دوباره به بچه ام نگاه کردم و خوابم گرفت
منظورم عنوان پستت بود تراویس جان
هاله جون دوستت دارم
ستون والا من که فقط یه خواهر دارم اونم اینجوریم که ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان. تجربهی خودت نمیدونم چیه، فکر میکنم اغلب زندگیا جدا میشه از هم
سلطان دلم میخواد دخترم یه خواهر داشته باشه که پناه هم باشن
ای بابا
دل از سیاست اهل ریا بِکن...خود باش
هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست!
حالتون چطوره جناب تراویس
نتیجه تست خواب ، خوب بود الحمدالله؟
والا نتیجه اش بد نبود
مرسی گلم