از سوریه بگذریم و به زندگی خودم بپردازم.
شنیدن صدای آروغ بچه برام لذت بخش ترین صدای زندگی شده،وقتی آروغ میزنه بعد شیر انگار یه باری از روی دوشم برداشته میشه.
یه چیزی رو در مورد طفل معصوم متوجه شدم،چند باری امتحانش کردم که نکنه توهم زده باشم و فکر بکنم بچه ام خیلی باهوشه،متوجه شدم وقتی باهاش حرف میزنم و بعدش روم رو برمیگردونم از خودش صدا در میاره که دوباره باهاش حرف بزنم.باور کنید جدی میگم و توهم نزدم.چندین بار و توی موقعیت های مختلف امتحانش کردم.خیلی بچه شیرین و باهوشی هست.فقط شبها نمیخوابه،اونم به خاطر کولیک و شکم درد هست.خدا به عزیزدل خیر بده،حتی یک شب و یک بار هم نزاشته من بیدار بمونم.خودش تا صبح پای بچه بیداره.زن خوبیه.لیاقت همه چی داره.
دیگه این که در طول روز که سر کار هستم عکس طفل معصوم رو نگاه میکنم و دلم براش تنگ میشه.هر باری که بغلش میکنم با خودم و توی دلم آرزو میکنم که خدا به هر کس که دلش میخواد بچه سالم عطا بکنه.واقعا وقتی آدم صاحب فرزندی میشه انگار میره توی یه بُعد دیگه و یه چیزی بهش اضافه میشه و شخصیتش تغییر میکنه.خیلی بچه خوبه.خدا به هر کس که میخواد ایشالا بده.
همه ننه اقاها همین قضیه باهوشی رو راجع به بچه هاشون دارن :)
البته که نسل جدید واقعا خیلی حالیشونه
بوس قشنگم
دست خانمتون درد نکنه که شب بیداری میکشه ولی اگه امکانش رو دارید مثلا بین ساعت ۹ تا ۱۱ یا ۱۰ تا ۱۲ بچه رو شما نگه دارید بذارید ایشون کامل و با خیال راحت ۲ ساعت کامل عمیق بخوابه ، خواب عمیق آرزوی مادر میشه ، بچه های الان باهوش تر از قبلی هان ، خدا براتون نگهش داره و زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه.
ممنون الف جان