تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

بنیادی را که بر پرهیزگاری استوار است چیزی نلرزاند، و کشتزاری که آبِ تقوا خورَد، تشته نماند....

نتایج کنکور هم به سلامتی ظاهرا اومده،نمیدونم از خواننده های ما کسی بود که کنکوری بود یا نه؟فکر کنم یه عزیزی به اسم ipdh بود که کنکوری بود،کیمیا هم فکر کنم کنکوری بود.از ته قلبم امیدوارم رتبه شون خوب شده باشه و خودشون راضی باشن‌.

واسه همه کنکوری ها آرزوی رتبه خوب و قبولی در رشته مورد علاقه شون رو دارم.

زندگی یک سفر است نه یک مقصد.

من یه دوست خیلی قدیمی دختر دارم که هر از چند سالی یه بار پیام میدیم به هم.بیشتر هم اون پیام میده.امروز بهم پیام داد و عکسهای جدیدش رو فرستاد و دیدم بیشتر از ۲۰ کیلو لاغر شده و چقدر خوشگل تر و زیباتر شده بود.لامصب این رژیم و لاغری آدم رو خوشگل میکنه.خیلی بهش تبریک گفتم و دلم خواست حالا که لاغر شده یه ناخنکی هم بزنم ولی خوب چه کنم که بسته پایم و شیراز هستم و دیگه حتی بخوام هم نمیشه.

ولی از من به شما نصیحت و وصیت،اگه تپل و چاق هستین لاغر بشین حتما.لاغری خوبه.

تنها راه چاره در برابر گرسنگی کنترل معقول زادو ولد است.

من که نقطه گُم در این دنیای پر از ظلم هستم.ولی یه وبلاگ دارم و یه کانال و چند نفر خواننده عزیزتر از جان که براشون مینویسم.پس نظرم رو در مورد دستگیری این مالک تلگرام میگم.امیدوارم آزادش نکنن و چوب توی کونش بکنن.چون خودم به شخصه انواع و اقسام کثافت کاری ها رو توی تلگرام دیدم،بدون این که کوچک ترین نظارتی روش بشه،حتی گزارش هم میدادم،ولی اون پیج یا اون محتوا رو پاک نمیکردن.محتوا منظورم چیزی نیست که مخالف عقاید من باشه بلکه محتوای مجرمانه ای مثل فروش اسلحه و موادمخدر.این بهانه که تعداد کاربرها زیاد هست و نظارت روی همه محتوای کانالها و گروه ها کار غیر ممکنی هست پذیرفته شده نیست.هوش مصنوعی و الگوریتم های خاصی وجود داره که تصاویر و متون غیراخلاقی و مجرمانه رو در کسری از ثانیه شناسایی میکنه.این تلگرام به بهانه آزادی بیان شده دنیای زیرزمینی که توش همه چی پیدا میشه.من میدونم که چیزای خلاف و غیرقانونی هیچ وقت تموم نمیشه ولی جوری باشه این نوع محتوا بره به دارک وب و دسترسی اش واسه همه غیر ممکن بشه.ا

میدوارم عدالت در مورد پاوول دوروف اجرا بشه و زندانی بشه و تلگرام هم از وجود کثافت پاک بشه.

کانال تلگرام

بچه ها جونم.کانال رو پابلیک کردم.

کانالhttps://t.me/travis1403

همه دعوت هستین به کانال.

انتقام چیز شیرینی است، بگذار موعظه گران اخلاقیات هر چه می خواهند بگویند.

تمام  زندگی ام با سگ سیاه افسردگی و دیو سفید تنبلی درگیر بودم،هیچ وقت نتونستم کامل شکستشون بدم ولی هیچ وقت هم بهشون اجازه ندادم عنان زندگی ام رو در دست بگیرن.افسردگی و تنبلی خیلی ریز و مخفیانه و موذیانه مثل راه رفتن موری در دل شب بر سنگ سیاهی به زندگی ات وارد میشه و کم کم میبینی که علاقه ات رو به کار و زندگی و همسر و پیشرفت از دست دادی.عوامل بیرونی مثل گرما و تورم و مریضی ها و آدمهای به دردنخور هم باعث پیشرفت این دو میشن.چه کار باید کرد؟برای من اینجوری بود که رفتم دکتر،سعی کردم همیشه جیبم رو پر نگه دارم،کار بکنم و دارو مصرف بکنم و از عوامل استرس زا دور باشم.ورزش هم عامل خیلی مهمی هست برای غلبه بر افسردگی.

زندگی کردن با وجود تنبلی و رخوت و کسالت و افسردگی رو یاد گرفتم و سعی میکنم ازشون دور بمونم.تا حالا که موفق بودم،امیدوارم بعد از این هم این طور باشه.

تا آنگاه که نیازمند یادگیری هستی، دانش‌آموز بمان؛ این معنای همهٔ زندگی‌ات است

توی اون وبلاگ قبلی واسه چند ماه یه نفر به اسم M قفلی زده بود روم که بیا برو فایلهای صوتی نمیدونم کی رو گوش بده نظرت راجع به زندگی و مرگ عوض میشه،منم هی بهش فحش میدادم که بابا بکش بیرون من تشنه کص هستم و چی داری میگی و دوباره میگفت دیدت نسبت به زندگی عوض میشه و فلان.

از اون موقع چند سالی میگذره و نفهمیدم که  M کجا رفت و چی شد ولی واقعا دید من نسبت به زندگی عوض شد و آدم دیگه ای شدم.شدم اون آدمی که M دلش میخواست بشم و تلاش میکرد بشم.

بخیل نباش که هیچ مؤمن و آزاده‌ای به بخل گرفتار نمی‌شود. بخل ضدِّ ایمان است.

خبر خاصی نیست.دارم خونه ام رو عوض میکنم.منتظر بچه هستیم.خودم هم حالم خوبه.توی شهریور هم باید برم تهرون یه سری کارهای اداری دارم.

زندگی هم همین جوری عادی و بدون استرس سپری میشه.امیدوارم که بچه سالم به دنیا بیاد.دیگه بقیه اش مهم نیست.با عشق بزرگش میکنم و بهش میگم نگران هیچی نباشه و هر کاری دلش میخواد بکنه،میخواد یه پزشک متخصص مغز و اعصاب باشه یا یه رقاص تو کافه های استانبول.واسم فرقی نداره،لبخند رضایتش فقط واسم کافیه.

دیگه این که خبر خاصی نیست.به وبلاگ سر میزنم فقط کمتر مینویسم.منم مثل بعضی از وبلاگ نویس ها دوست دارم یه کانال بزنم و داداشم فیل و دخترم بلومحیا و نیره قشنگم و کامشین گلم و سه چهارتا از داداشی ها و خواهر هام رو جمع کنم دور خودم.

محض اطلاع هم بگم که حرفهام در مورد خوب بودن و مراعات حال همدیگه فقط شعار و یاوه گویی نیست و خودم با وجود این که مستاجر هستم اما مراعات حال مستاجرم رو کردم.روی پول پیشش فقط ۱۰ تومن اضافه کردم و روی اجاره اش فقط ۱ تومن.در صورتی که طبق عُرف منطقه حداقل باید ۱۰۰ میزاشتم روی رهن و ۵ تومن روی اجاره.این رو گفتم که شما هم اگر جایی دستتون میرسه و امکانش رو دارید خوبی و مهربانی بکنید.نه این که یه بسته جگر مرغ بخرین بدین به گربه های توی خیابون و فکر کنید خیلی کار خوبی کردین.خوب بودن یعنی این که به خلق خدا و دیگران آسون بگیری.

آیدا سبزاندیش

وبلاگ نویس های خوبی که وبلاگشون رو میبندن و میرن و دیگه نمینویسن خیلی کار بدی میکنن.خواننده هاشون میمونن تو خماری و جای خالیشون با هیچ وبلاگ دیگه ای پر نمیشه.یکی از وبلاگ هایی که من خیلی دوست داشتم و همیشه میخوندمش وبلاگ "آیدا سبزاندیش" بود.دلم براش تنگ شده.کاش دوباره برگرده.اگه کسی با آیدا ارتباط داره بهش بگه دوباره برگرده.

تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می‌ارزد، هدف است.

جمعه شب اول:میدونی چی آرومم میکنه؟حتما میگی کُ* یا ک*ن یا ممه.یا جق.ولی اشتباه فکر میکنی.فقط پیتزای سرد ته یخچال آرومم میکنه یا کالباس ارزون مونده تو یخچال.این دوتا جوری آرومم میکنه که هیچی جاش رو نمیگیره.

جمعه شب دوم:توی حموم مثل حموم های سنتی و قدیمی و شهرستان ها یه کُرسی داریم که روش میشینیم،یه دونه چهارپایه پلاستیکی.اون رو برده بودم تو آشپزخونه و روش نشسته بودم که یهو پایه اش کج شد و مثل عن پهن شدم رو کف آشپزخونه،اینقدر دستم درد گرفت که حد و حساب نداشت.اگه زنم نبود میزدم زیر گریه.

جمعه شب سوم:این سریال اوشین رو شب ها میبینم،رسیده به قسمت پیری هاش،چقدر پیرزن عن و بداخلاق و خودخواه و پول پرستی هست.متنفرم ازش.

جمعه شب چهارم:بچه ها هر کس هر چی میخواد تو وبلاگش بنویسه به کسی ربط نداره.تا وقتی که کسی توهین نکرده به دیگران ما حق نداریم بهش توهین بکنیم.من خودم آدم بد دهنی هستم و به چند تا وبلاگ نویس توهین کردم ولی حقشون بود.مثلا تو اون روزهایی که رئیس جمهور شهید شده بود بهش توهین میکردن.همین الان هم میگم اونایی که به رئیس جمهور شهید توهین کردن اون روزها از سگ هم کمتر هستن و ریدم تو دهنشون و اصلا شاشیدم تو دهن هر کس که بخواد بهش توهین بکنه و کص مادر جنده اش.اما وقتی کسی در مورد خودش حرف میزنه و زندگی اش و روابط اش ما حق نداریم بهش برچسب بزنیم یا بهش توهین بکنیم.نعوذبه الله ما که خدا نیستیم.خدا هم با اون بزرگی اش همه بنده هاش رو دوست داره.

جمعه شب پنجم:از جلو حافظیه رد شدم،به همین وقت عزیز قسم یه دختری شالش باز بود و یه تاپ سیاه تنش بود که یقه اش تقریبا تا نافش پایین بودو تمام سینه هاش بیرون بود و انداخته بود بیرون.خدا شاهده وضع عجیبی بود.من که حرفی ندارم هر کس هر چی میخواد بپوشه ولی جوری نباشه که این قدر زننده باشه.چه میدونم والا هر کس به دین خودش.

جمعه شب ششم:حرفی دیگه ندارم واسه گفتن جز این که دستم درد میکنه الان،چون از رو کُرسی افتادم و جون ندارم برم دستشویی.اگر این اتفاق ۴۰ سال دیگه واسم میفتاد حتما یا لگن یا دستم میشکست.خدا به همه سلامتی بده و در پناه خودش حفظ بکنه.

جمعه شب هفتم:رئیسم موقع حقوق دو تومن بهم پاداش داد.میخواستم ازش تشکر کنم همکارم گفت تشکر نکن وظیفه شون بوده،من گفتم پاداش داده تشکر میکنم گفت پس دستش رو هم ببوس،منم گفتم پاشم میبوسم و رفتم تشکر کردم و وقتی برگشتم بهم گفت حالا چی گیرت اومد تشکر کردی،گفتم هیچ،ادب حُکم میکرد تشکر کنم.نمیدونم والا شاید هم زیادی خایه مالی کردم ولی خوب ۲ تومن واسه آدمی مثل من خیلی پوله،وقتی ۲ تومن بهم پاداش داده به نظرم باید هم ازش تشکر بکنم.


از تمام صفاتی که برای پرورش جان و جسم شما سودمندتر است هیچ یک به اندازه عزم و اراده مفید نیست.

شب جمعه اول:این مبینا نعمت زاده که میخواد بره رشته پزشکی بخونه،خوب درسش که معلوم نیس خوب باشه یا خیر.نره یه وقت تو پزشکی زیرش بمونه.حالا از ما گفتن،باید میرفت یه رشته آسون تر.

شب جمعه دوم:میگم این دو سه میلیون آدمی که رفتن کربلا پیاده روی پتانسیل بالای گردشگری واسه عراق داره،کافه و سینما و بازار و کاباره و اینا باید تو مسیرشون بسازن که هم زیارتی باشه و هم تفریح.

شب جمعه سوم:سه چهارتا چیز میخواستم بگم ولی هی یه چشمم به سریال اوشین بود و یه چشمم به موبایل و یادم رفت چی میخواستم بگم.

شب جمعه چهارم:یه خواننده هست توی وبلاگ ها به اسم نسیم که یه بار نمیدونم چی گفتم ناراحت شد،نسیم جون،عزیزم،ببخشید ناراحتت کردم،امیدوارم منو ببخشی.

شب جمعه پنجم:نمیدونم روز پزشک امروز بود یا دیروز،ولی روز پزشک رو تبریک میگم به پزشک های وبلاگ نویس و وبلاگ خون.