بیلیرسن ، از دو چیز در زندگی ام گریزی ندارم و هر چی ازشون فرار بکنم ،آخرش یه جایی خفتم میکنن و مجبورم تسلیمشون بشم.اولیش جق زدن هست و دومی بازی call of duty.
امروز خدا منو ببخشه،از اینترنت شرکت استفاده کردم و بازی رو دانلود کردم و نصب کردم.میخوام این دو روز فقط بازی بکنم.
یه چیز دیگه هم هست که دیگه از بعد ۳۵ سالگی وفادارانه با آدم میمونه و هیچ وقت ترکش نمیکنه،اونم چیزی نیست جز چربی های شکم و پهلو.لامصب هر کاری بکنی ازت دل نمیکنن.
تو هم اگه منتظری تا تلویزیون فیلم روز واقعه رو پخش بکنه پس یه بوس به حسین استیری بده.
یه قرصی هست به اسم پاروکستین که ما دیوونه ها میخوریم تا حالمون نرمال باشه و توی اینترنت هست اثراتش.منم این قرص رو میخورم.حالا امروز رفتم دکتر روانپزشکم که مجدد ویزیت بشم،این قرص و برام نوشت،صد تا داروخانه رفتم تا بالاخره این قرص رو پیدا کردم.هیچ چیز خاصی هم نیست،ایرانی هم هست،تولید داخل هست ولی نایاب شده،حالا تکلیف من و امثال من چی هست؟من شیرازم،بالاخره ده تا داروخانه رفتم تا بالاخره با دوز بالاتر پیدا کردم،اون بدبختی که توی روستا و شهر کوچیک هست باید چی کار بکنه؟نیاز هم داره به این دارو.این وضع داروی مملکت رو فکر نکنم حتی اون بابایی که وسط تابستون کاپشن میپوشه و خیلی دوستش دارین هم بتونه درست بکنه.
ویزیت دکتر روانپزشک به همین برکت قسم ۳۰ ثانیه بیشتر نشد.وقت گرفتم.از لحظه ای که رفتم داخل تا اومدم بیرون ۳۰ ثانیه بیشتر نشد و ۲۵۱ تومن گرفت ولی حلالش باشه،هم خلق و خوی بد سابقم از بین رفته،هم الکی حشری نیستم که بخوام با همه سکس بکنم،هم تمرکز دارم توی کارم.کار خوب هم پیدا کردم،عادتهای زشت و ناپسندم رفت کنار و خیلی آدم خوبی شدم.از من به شما نصیحت و وصیت برین روانپزشک اگر احساس بد توی زندگیتون دارین،حالتون جوری خوب میشه که زندگی انگار یه جور دیگه میشه.
اگه تو هم روز تاسوعا و عاشورا مثل گرگ همه نذری ها رو شکار میکنی پس یه بوس به اریک اریکسون بده.
چیز خاصی اتفاق نمیفته که تعریف بکنم و منم این روال رو خیلی دوست دارم.
امروز که جمعه بود خونه بودم،هر چی که میخوابیدم برام کافی نبود،خدا به عزیزدل هر چی که میخواد بده،زن های دیگه اینجوری نیستن،ببینن شوهرشون زیاد میخوابه پاره اش میکنن،ولی این اینجوری نیست،خدا ایشالا بچه اش رو سالم به دنیا بیاره.دیگه این که کلی فیلم جدید هم دیدم که هیچ کدوم به دلم ننشسته و چیزی برای تعریف کردن ندارن.
چقدر میوه و غذای بیرون گرون شده.یه نظارتی باید روی قیمت ها باشه.بعید میدونم اینپزشکیان با اون کاپشن اش هم بتونه کار خاصی بکنه.
ایشالا حالا هفته بعد دو روزش تعطیله بیشتر میخوابم.
یکی از همکارها که خیلی ادعاش میشد ما مذهبی هستیم و فلان توی همین هفته محرم و تاسوعا و عاشورا خانوادگی میرن ترکیه،خاک بر سر متظاهرش،تو که مذهبی هستی خوب بمون شیراز و سینه بزن.
دیگه چی تعریف کنم؟هیچی دیگه.خواننده های وبلاگ کم شده و منم چیز جالبی تعریف نمیکنم،توی این وضعیت خیلی ها خداحافظی میکنن ولی همه بدونن که تا روزی که بلاگ اسکای هست منم هستم.
اگه منتظر فینال جام ملتهای اروپا هستی پس یه بوس عثمان دمبله بده.
خوب باز هم هفته به پایان رسید.این هفته همه چی خوب بود،نه که خوب باشه ولی من خوش بین هستم.همکارهای خانمم همشون عاشقم شدن و دوستم دارن و هی باهام شوخی میکنن،منم زیاد مثل قدیم نیستم،فقط لبخند میزنم.هر چی فکر میکنم میبینم یه روز تعطیلی توی هفته کم هست و باید دو روز رو تعطیل بکنن،خدا بیامرز رئیسی میخواست دو روز رو در هفته تعطیل بکنه که نشد.
دو تا پیراهن یکی سبز روشن فکر کنم ،یکی صورتی و یکی هم راه راه از با سلام سفارش دادم.البته شد سه پیراهن.
اینستام همچنان خراب خونه هست و هر چی برام میاره زن های لخت هست.باید پاکش کنم.
هر فوتبالی میبینم خوابم میگیره و در نهایت این که مراقب خودتون باشید.
بعضی وقتها یه درد سنگین توی قفسه سینه ام حس میکنم،تمام سینه ام تا دستام تیر میکشه و نفسم سنگین میشه.نمیدونم اینا علائم سکته قلبی هست یا تومور سرطانی دارم.هی نفس عمیق پشت سر هم میکشم تا کم کم دردش از بین میره.احساس میکنم بار سنگین گناهانم توی سینه ام مشت میزنه و عذابم میده،من عذاب دنیوی رو به جون میخرم ولی طاقت این رو ندارم که روز قیامت عذاب اُخروی ببینم.الان هم که این متون رو می نویسم درد داره توی جونم راه میره.
اگه تو هم امشب میخوای فوتبال فرانسه و اون یکی تیم رو ببینی و بین دو نیمه خوابت میگیره پس یه بوس به فیل فودن بده.
واقعا درست میگن که زن ها باید پوشیده باشن و مردها هم نگاهشون رو کنترل بکنن.
دو هفته پیش توی آسانسور ساختمان شرکت ، صبح زود یه دختری حدودای ۳۵ سال اومد داخل،مانتو و شلوار اداری تنش بود،ولی شال داشت به جای مقنعه و زیر مانتو هم چیزی تنش نبود و شالش باز بود،منم تیر زهرآلود شیطان به دلم فرود اومد و نگاه ناپاکم رو انداختم روی خط سینه اون دختر،سفید بود مثل برف و سینه هاش هم گرد و بزرگ بود و یه خال کوچیک وسط خط سینه اش داشت و یه زنجیر طلا و آویز برف هم گردنش بود.چند باری به یادش زدم ولی از ذهنم هنوز بیرون نرفته.دیگه هم متاسفانه ندیدمش.
تو هم اگر از اونایی که وقتی خوابت کم میشه دیگه نمیتونی بخوابی پس یه بوس به آناتیلور جوی بده.
یه بار دیگه یوتیوب بخواد ویدیوهای "ری اکشن" بهم پیشنهاد بکنه اول گوشیم رو میشکونم بعد مثل اون دختر کس مشنگ ایرانی نسیم بود فکر کنم اسمش میرم دفترشون رو به اتیش میکشونم.
گه تو هر چی ویدیوی ری اکشن هست.
یه ترانه هست به اسم Nothing Compare To You از خواننده ای به اسم شینید اوکانر.هر وقت این ترانه رو گوش میدم گریه میکنم.
من قبلا چایی خور نبودم،ولی الان سرکار چایی میخورم و چقدر حال میده و خستگی آدم رو در میاره.راستی کمرم هم درد گرفته.
چقدر بعضی ها که کامنت میزارن دلشون سیاه هست و پر از کینه و قساوت و بددهنی و نفرت و خشم هستن.یه جوری فحش میدن و نفرین میکنن انگار که من چی کار کردم یا چی گفتم؟واقعا که نمیشه در دهن مردم رو بست.هر مودی که باشم یه سری ها میان فحش بارونم میکنن.من که عادت کردم به حرفهای بد ولی وای به حال خودتون که این قدر دلتون سیاهه.چه جوری این قدر عقده و کینه رو توی دلتون نگه میدارین؟برین یوگا،برین باشگاه،ورزش بکنید،رژیم سالم بگیرین،کتاب بخونید،قرآن بخونید،برین سرکار،زشته با این سن و سال این قدر رفتارات بد داشته باشین.