تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

بدون شک آدم باید باطنأ جوان بماند تا جوانان را درک کند.

ترنم اول:ترانه "نازنکن" کورس رو وقتی گوش میدم دیگه خودم دست خودم نیستم و هر جایی که هستم دوست دارم لخت بشم و برقصم.

ترنم دوم:توی این سایتها و وبلاگ ها که میرم میبینم نوشتن که اگه محمودی بیاد ما رای میدیم،لاریجانی بیاد فلان طوره،جلیلی بیاد بیسان جوره،والا خوب همه رجل سیاسی رو میشناسین،من از کل دنیای سیاست آقا امام خامنه ای رو میشناسم،رئیسی خدا بیامرز و احمدی نژاد.تازه یه سری دیگه هستن مثلا فلان فوتبالیست لیگ دسته دو ایتالیا رو هم میشناسن،والا از فوتبالیست ها من یه دونه کریم باقری میشناسم،یه دونه علی دایی.ولی خواننده ها رو میشناسم،خواننده های جدید رو نمیشناسم،مثلا هیپولوژیست و دیاکو و اینا رو نمیشناسم،ابی رو میشناسم،داریوش،داوود بهبودی و اینا،ولی هنرپیشه ها رو همه رو از قدیم تا جدید میشناسم و توی هر مقطعی عاشق یکی هستم.الان عاشق سیدنی سوئینی هستم و اگه کسی ناراحت نمیشه از حرفم اون قدر روش کراش دارم که حاضرم زیر پاش بخوابم و تو صورتم بشاشه.حرف بدی زدم خودم هم میدونم تو کامنتها نصیحتم نکن‌.

ترنم سوم:از شنبه میرم سرکار،از شانس کونی من اینجا هم رئیسم زن هست.هر کاری که توی تهرون و شیراز داشتم رئیسم زن بوده،اونم زن های کس خل و روانی،این جدیده هم همش با افتخار میگه من ایده آلیست و کمال گرای افراطی هستم،هی اومد تو دهنم بگم مشکلات روانی داشتن افتخار نداره هی حرفم رو خوردم و نگفتم.خلاصه از شنبه میرم سرکار،دعا کنید دیگه اذیتم نکنن و بتونم اینجا بمونم.

ترنم چهارم:غم رئیس جمهور خیلی برام سنگین بود ولی دیگه کم کم دارم عادت میکنم به نبودنش،واقعا حیف بود،خدا بیامرزدش.آدم وقتی یه داغ سنگین میبینه اعتقادات مذهبی و یادآوری واقعه کربلا دلش رو آروم میکنه.اون روز اولی که رئیس جمهور شهید شده بود اخبار داشت غزه رو نشون میداد یهو تصویر بچه های کوچک کشته شده رو نشون داد و عزیز دل گفت اینا چی کار کنن بیچاره ها؟اینا که دیگه پناهی جز خدا ندارن.خیلی ناراحت شدم ولی دلم کمی آروم گرفت که درسته رئیس جمهور شهید شد ولی اقلا جنگ نیست تو مملکت و امنیت داریم.خدا این امنیت رو از ما نگیره.

ترنم پنجم:هیچی دیگه حرفی ندارم،اگه تا آخر پست رو خوندی نیکول کیدمن رو ببوس و اگه دوست نداشتی گریگوری پک رو ببوس.

دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.

مرغ ترش و برنج پلو خوردم،ولی خیلی زیاد خوردم،بعدش هم تشنه بودم دو لیوان آب خوردم،بعدش حدود سی تا گوجه سبز خوردم توی نعنا و نمک،بعدش هم یه موز خوردم،بعد دوباره آب خوردم.الان حالم بده،خیلی هم حالم بده،هیچ وقت از حال بدم عبرت نمیگیرم و بازم پرخوری میکنم.خدایا خودت بهم کمک کن حالم خوب بشه،خدایا به خودت پناه میبرم.اگر مُردم حلالم کنید،زبان تند و تلخی داشتم که باعث رنجش بندگان خدا شد،منو ببخشید و حلالم کنید‌.

ایام عزاداری هم تموم شد و دوباره آخر پست ها بوس کردن به راهه،تو هم اگه گاهی از پرخوری حالت بد میشه پس یه بوس به اسکارلت جوهانسون بده و اگه خانم هستی به جرج کلونی.

پانوشت:تازه عنبه هم میخواستم بخورم.

این که می‌گویند گذشته فراموش می‌شود چندان درست نیست. چون گذشته راه خود را با چنگ و دندان باز می‌کند.

سلام و درود

از برکت دعاهای خیر شما امروز رفتم مصاحبه شدم و گفتن فردا بیا مصاحبه دوم و دوره آزمایشی کار.خدا رو شکر.

برای عزیز دل امروز بیمه تکمیلی خریدم،۶ تومن نقد دادم.همین چند روز پیش نوشتم کلی چیز مجانی هست تو کشور،امروز ۶ تومن که نه ولی پنج و هشتصد و خرده ای پول بیمه تکمیلی درمان دادم،البته که گرون ترین بیمه با خدمات پوششی هست.خدا کنه که به خیر و سلامتی استفاده بکنه.

نکته بعد این که حس میکنم دیگه زیادی دارم مبادی آداب و مودبانه می نویسم و مخاطبم رو خسته میکنه،اون تراویس هیز حشری بد دهن داره زیر لایه هایی از پدرانگی و شوهر بودن خاک میشه،خدا به هر کس که روانپزشک هست سلامتی بده،فقط یک قرص زیر و روم کرد و همه اخلاق های بدم از بین رفت.واقعا مداخله دارویی زندگی منو نجات داد.

دیگه این که هنوزم ته دلم واسه رئیس جمهور و آقای امیرعبداللهیان ناراحتم ولی خوب خدا رحمتشون بکنه،آدم میمیره هم مثل این عزیزان بمیره،شهید راه خدمت.

تا روز پنج شنبه همین هفته به احترام این ایام آخر پست ها بوس نداریم و به جاش برای شادی روح همه کسایی که در راه شغل و کسب رزق حلال برای خانواده جونشون رو از دست دادن صلوات.

کسی که بیشتر عشق می‌ورزد، در موضع ضعف قرار داشته و محکوم به رنج است.

چند وقتی هست حس بیزاری از انسانها سراغم اومده.ولی اول بزارید بگم که بالاخره امروز توی گوگل میت مصاحبه انجام شد.با کت و پیراهن نشسته بودم جلوی موبایل و شلوار پام نبود و شرت پام بود.دیگه گفتم پایین رو که نمیخوان ببینن.گفتن تا فردا و پس فردا جوابش رو بهت میدیم.گفتن حقوق چقدر میخوای منم گفتم بین ۱۰ تا ۱۲ تومن.کاش بیشتر میگفتم ولی ممکن بود اونا قبول نکنن.حالا هر چی خدا بخواد همون میشه.یه آزمایشی هم خانمم ماه پیش داده بود واسه بچه که ۵ و خرده ای شد آزمایش. امروز رفتم جوابش رو گرفتم.خدا رو شکر همه چیزش خوب بود و خیالم راحت شد و اشک تو چشمام حلقه زد.جنسیت بچه رو هم زده بود دختر قربونش برم.هر کس که حرف بچه من رو میزد و برام دعا میکرد لفظ دختر رو به کار میبرد و خدا رو شکر بچه دختر شده.خیلی خوشحالم.میگن دختر رزق و روزی بیشتری نسبت به پسر با خودش میاره.قربونش برم ایشالا که سالم بمونه تا موقعی که خانمم زایمان بکنه.خیلی استرس دارم براش ولی فقط توکل به خداست که آرومم میکنه،دوباره ایمانم به خدا برگشته سرجاش.

دیگه چند تا حرف خیر زدم و به اون جمله اول پُست نمی پردازم.

پُست همین جا تموم میشه،به احترام این ایام تا آخر هفته بوس نداریم به جاش دهانت رو با یه صلوات محمدی پسند خوشبو کن.

زندگی کردن با حسادت خیلی سخته. مثل این میمونه که جهنم کوچکت رو با خودت هی این طرف و اون طرف ببری

از دیشب همین جوری داره از خارج کشور باهام تماس میگیرن،یه بار از آلبانی بود،یه بار از سریلانکا،یه بار از شیلی و یه بار هم از سنگال.

نمیدونم داستان چیه؟دیشب هم تا صبح خواب میدیدم رفتم اروپا،چه لباس های قشنگی هم پوشیده بودم،یه پیراهن سفید تنم بود توی خواب که پایینش گلهای سبز داشت و یه شلوار جین خیلی خوش دوخت و قشنگ با یه کفش ورزشی با خط های صورتی.لباس هام تقریبا دخترونه بودن الان که فکرش رو میکنم ولی خوب خیلی قشنگ بودن.

امروز بهم زنگ میزنن برای مصاحبه،حالا هر چی شد نتیجه اش بهتون میگم.

پست ها فعلا به احترام این ایام بوس نداره،به سبک داداشم فیل که کمی ازش دلگیرم صلوات تو دلت بفرست.



پانوشت:الان ساعت ۱۲:۰۲ دقیقه هست و هنوز با من تماس نگرفتن.من امروز نرفتم سرکار که بمونم خونه واسه مصاحبه تصویری

پانوشت 2: الان ساعت 13:18 دقیقه هست.هنوز باهام تماس نگرفتن.به من گفت فردا با گوگل میت باهات تماس میگیریم.چرا تماس نگرفتن؟قلبم رنجیده

پانوشت 3: زن جنده سابقم با وجود ازدواج مجدد و بچه داشتن بازم دست از سرم برنمیداره و رفته دادگاه واسه اجرائیه مهریه.مسیجش برام اومد.

پانوشت4:وسط این استرس ها مرتب از کشورهای خارجی بهم زنگ میزنن،تا الان شده هفت بار.از افغانستان هم زنگ زدن.

پانوشت آخر:خودم زنگ زدم به اون شرکته،گفتن فردا ساعت ۱۱ جلسه گوگل میت برگزار میشه.ایشالا که خیره،الان هم اومدم بیرون،تپ سی کار میکنم که امروز صفر نباشم.اقلا یه دویست،سیصد تومنی کاسب بشم.

تنها ثروت این دنیا در زندگی در دوستی و محبت خلاصه می‌شود.

خوارداشت اول: از دعای خیرتون و نفس حقتون تا پست قبلی رو گذاشتم یه شرکت خوب بهم زنگ زد و واسه فردا قرار مصاحبه گذاشت.دعا کنید همه چی خوب پیش بره.شما خواننده های من آدم های خوب و سرشت پاکی دارین و پیش خدا جایگاه رفیعی دارین.

خوارداشت دوم: پاکش کردم.

خوارداشت سوم: یه چیز دیگه از دهه شصتی ها بگم کون لق هر کی که بدش میاد.داشتم میگفتم این دهه شصتی های عتیقه و آنتیک هر ترانه ای باشه و مال هر دوره ای باشه به اسم خودشون میزنن.یارو خواننده ترانه رو سال 64 خونده دهه شصتی میگه من با این خاطره دارم،بهش بگی تو اون موقع اصلا به دنیا نیومده بودی میگه باشه من خاطره دارم،ترانه نامهربون فتانه که دهه شصت خونده شده دهه شصتی میگه مال دوره منه،ترانه پریچهر معین دهه 70 خونده،دهه شصتی میگه مال دوره منه و باهاش خاطره دارم،ترانه های دهه 80 و ساسی مانکن و اینا رو دهه شصتی میگه من باهاش خاطره داره و مال دوره ما هست،ترانه های دهه 90 که مرتضی پاشایی و محسن یگانه خوندن که اصلا مگه میشه به نام کس دیگه زد جز دهه شصتی عتیقه.الان هم ترانه های تتلو و رپ های نسل چهار رو دست گرفتن و ادعای مالکیت معنویشون رو دارن.من نمیدونم این دهه شصتی نسل سوخته خاطره بازیش با ترانه ها چه زمانی قراره متوقف بشه؟تازه ترانه های فرهاد و فریدون فروغی رو هم اسم ببری همشون باهاش خاطره دارن و اونا رو هم یه جوری دهه شصتی حساب میکنن.اگه تا الان حالیت نشده چی گفته اینو بگم که مثل این میمونه که یه دهه هشتادی سرش رو از توی انیمه و مانگا و بی تی اس در بیاره و بگه ترانه "خاطرات شمال محاله یادم بره" از حمیرا مال نسل من هست.همون قدر عجیب و احمقانه ولی خُب دهه شصتی نسل سوخته این ادعا رو داره.

خوارداشت چهارم:دوباره دارم به تنطیمات کارخانه برمی گردم و تراویس بی چاک و دهن سابق میشم.دعا کنید که اونجوری نشم وگرنه از این به بعد فقط verbal abuse به راهه.

خوارداشت پنجم:فکر کردی تا اینجا اومدی خبری از بوس هست؟حاشا و کلا.

بالاترین درجه هوشی با کمترین جاه طلبی و کنجکاوی محض مرتبط است.

سعادت اول: یه نفر دیشب بهم گفت با اختلاف بهترین وبلاگ نویس قرن هستی و منم اشک توی چشمام حلقه زد.خیلی خوشحال شدم.

سعادت دوم: از اون کار شهرک صنعتی اومدم بیرون.خیلی راهش دور بود،حقوقش بد نبود،۱۵ تومن بود.ولی خوب دیر پرداخت میکردن حقوق ها رو.امیدوارم این نزدیک یک ماهی که کار کردم رو لااقل حقوقش رو بهم بدن.

سعادت سوم:میدونید چرا وقتی از نظام و دولت و کشور تعریف میکنم بعضی هاتون فشاری میشن؟چون تحت تاثیر ماهواره هستین،آخرین باری که شبکه های ایران رو دیدین کی بود؟بیست و چهاری یا من و تو میدید که خدا رو شکر قطع شد،یا میخکوب ایران اینترنشنال هستین یا بی بی سی یا دیگ شبکه های ضد ایرانی،این قدر که صبح تا شب اینا رو می بینید همه چی رو سیاه میبینید،زنهار که این جوری ادامه بدین دلتون هم سیاه میشه،خیلی هاتون البته دلشون هم سیاه شده،آدمی که از فوت رئیس جمهورش خوشحال میشه،از باخت تیم ملی کشورش خوشحال میشه،از تحریم ها و جنگ و بدبختی خوشحال میشه دلش سیاه شده و خودش خبر نداره.

سعادت چهارم:ایشالا یه کار جدید پیدا میکنم.از اسنپ و تپ سی خسته شدم،دلم یه کار خوب میخواد.

سعادت ششم:به احترام این ایام محزون فعلا خبری از بوس و بوس بازی نیست.

همین.بوس

همه می‌دانند که زندگی به رنج زیستن نمی‌ارزد. همه محکوم به مرگ اند، دیر یا زود.

من واقعا آدم سیاسی نیستم و از سیاست هم خوشم نمیاد.حزب اللهی نیستم و هیچ نفعی از نظام به من نمیرسه و شغلم راننده اسنپ هست و آدم از هفت دولت آزادی هستم.چند کلمه میگم بدون گارد و فحش دادن بخونید.

ما دهه شصتی ها،دهه پنجاهی ها،دهه هفتادی ها،هشتادی ها،از وقتی که چشم باز کردیم زیر سایه آقا خامنه ای بودیم و بچه های این نظام هستیم،این نظام ما رو مدرسه فرستاده،واکسن زده،بهمون سواد آموخته،مریض شدیم رفتیم بیمارستان دولتی،ختنه شدیم،نماز جماعت خوندیم،دانشگاهی که بیشتر کشورها پولی هست مفت و مجانی رفتیم،خوابگاه بهمون داده،ما هم عوضش بیمه رد کردیم،مالیات دادیم،سربازی رفتیم،بعدها هم پیر که شدیم همین نظام حقوق بازنشستگی به ما میده،یارانه میده،هزینه درمان بواسیرمون رو میده و الی آخر.نظام و حکومت دیگه و شخص دیگه ای توی صورت ما تف هم نمیندازه،فحش دادن به این نظام و مسئولینش میدونید مثل چیه؟دقیقا مثل پدر و مادرهای ما هست که انقلاب کردن.کار خوبی کردن؟نه.منی که عاشق رهبر و این نظام هستم میگم پدر و مادرهای ما اشتباه کردن انقلاب کردن و اونا هم بچه شاه بودن و نمک پرورده شاه و پهلوی بودن و نباید انقلاب میکردن.حالا انقلاب کردن،بعد جنگ شده و کلی آدم جونشون رو از دست دادن و حکومت الان اسلامی هست.آقا تتلو ده سال پیش تو ترانه اش گفت که "اون بیرون خبری نیست"خودش هم برگشت ایران.حالا دوست عزیزی که از شهادت رئیسی خوشحالی،هر روز در رویای این هستی که نظام عوض بشه،یه نگاه به زندگیت و به خودت بنداز،داری یارانه میگیری،بنزینی میزنی که هر لیترش از ۵۰ سنت کمتره،بیمارستان مجانی میری،مدرسه مجانی میری،دانشگاه مجانی میری،شغل دولتی داری و داری از برکات نظام استفاده میکنی،با رفتن اینا هیچی بهتر نمیشه.والا اگر آخوندها نبودن اولین اتفاق تورم و بدبختی و گرونی و تجزیه ایران و جنگ هست.من نمیگم ذوب در نظام بشین،منتقد نباشین،من میگم این فکر رو از سرتون بیرون بکنید که اگه آخوندها برن اوضاع خوب میشه.هیچی بهتر نمیشه.ما بچه نظام هستیم،ما فرزندای رهبر هستیم،ما بچه های ایران هستیم.

مرگ، منجی موعود است. حقیقت واقعی، این است.

کامبک اول:این چند روز به خاطر شهادت رئیس جمهور ناراحت بودم و توی چند تا وبلاگ هم رفتم فحش دادم.دیدم دارم از خودِ واقعیم فاصله میگیرم لذا وبلاگ رو غیرفعال کردم و از دنیای مجازی فاصله گرفتم.

کامبک دوم : خدا به شما سلامتی بده،همه بالاخره روزی میمیرن،اما خوش به سعادت این افراد که در حین خدمت فوت شدن و شهید درگاه حق شدن و بد به حال اونی که از مرگشون خوشحالی میکنه.

کامبک سوم:سرم به شدت درد میکنه،ژلوفن هم خوردم درمون نشد.عجیبه،تومور توی سرم رشد نکرده باشه یه وقتی.

کامبک چهارم: چند روز پیش تولد یکی از کچل های وبلاگستان بود و تبریک دو نفر بهش رو دیدم و به خودم گفتم خوب شد این دو نفر رو شناختی و به ذات پلید و بیمار و معتاد به سکسشون پی بردی.قربون خدا برم که دست آدمهای دو رو و متظاهر و دروغگو رو خوب رو میکنه.اونی که باید مطلب رو بگیره گرفت.

کامبک پنجم: خیلی واسه رئیس جمهور و دکتر عبداللهیان ناراحت شدم.خیلی ناراحت شدم ولی دیگه مرگ حقه و کاریش نمیشه کرد.حکمت خدا بوده.

کامبک ششم:من چون چند نفر از نزدیکانم فوت شدن این رو میدونم که تا زمانی که میت روی خاک هستن اطرافیان بی قراری میکنن،همین که به خاک سپرده میشه همه بازماندگان آروم میشن.واسه همین میگن خاک سرده.

حرفی نیست جز طلب آمرزش واسه خودمون و گناهانمون.اگر تا اینجای پست رو خوندی یه فاتحه بفرست به نیت همه رفتگان.


پانوشت:امروز 3/3/3 بود.این روزتون مبارک