تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

چه بارونی،چه رویایی،کجا میری،بی من،کجاهایی؟

دارم میام تهران واسه دو روز که وسایلی که تهران دارم رو بردارم و تمام آن چه که ازم برجا مونده رو بردارم و تهران واسم بشه یه خاطره.

یه فصل جدید توی زندگی ام شروع شده که کار جدید و تولد بچه ام جزئی از اون هستن.

زندگی من رو زیاد از این شهر به اون شهر و از این آدم به اون آدم پاس داد.ضربه های زیادی خوردم ولی هر دفعه پا شدم و ادامه دادم.زندگی همین هست دیگه.

بعد از سالها هم دارم تنهایی یه جایی میرم.همه جا با عزیزدل بودم و همراه همدیگه بودیم.الان چون حامله هست موند خونه.دلم پیشش هست.خیلی بهش عادت دارم.شارژزم رو یادم رفته بود بیارم.توی اتوبوس و توی مسیر بهش پیام دادم که شارژر رو یادم رفته بهم گفت تو کیفت هست و دیدم به جز شارژر برام میوه هم گذاشته.خدا بهش سلامتی و بچه سالم بده.من که سراپا گناه شهوترانی هستم.اگر برکتی توی زندگیم هست به خاطر این زن هست.

امیدوارم همیشه سلامتی باشه واسه همه.سلامتی تاجی بر سر آدمهای سالم هست که فقط بیمارها اون رو میبینن.

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان خانومی شنبه 7 مهر 1403 ساعت 20:25

خدا بهش سلامتی بدهوچه عجب یه مردی رو دیدیم اینقدر راضی هست از زنش !!!

خیلی زن خوبی هست

سمیه دوشنبه 9 مهر 1403 ساعت 16:33

خدا هر سه تون رو حفظ کنه
چه اسمی انتخاب کردید برای دخترتون؟

والا هنوز اسمی انتخاب نکردیم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد