رفتم آرایشگاه و موها و ریشم رو کوتاه کردم که سرکار مثل یک الماس بدرخشم.اون انرژی سابق رو توی کار ندارم و خیلی بشاش نیستم.عزیز دل میگه الان تا ۵۰ سالگی یه جورایی میری توی یه حالت خواب و دوباره پنجاه سالگی رو که رد بکنی یه انرژی جدید میگیری و انگار دوباره متولد میشی،چه میدونم والا،بیراه هم نمیگه،این پیرمرد کس خلا رو تو پارک ها میبینم و این بازنشسته ها که سرشار از انرژی هستن و دل از کار نمیکنن به صحت حرفش پی میبرم.منتهای مراتب من الان انرژی ندارم،الان رو چی کار کنم؟یه چیزی هم هست،چون حسابم بانکیم خالیه یه کم سرحال بودنم کم شده.اگه حسابم پر پول بود الان سرحال بودم و با کیرم ببخشید با دمم گردو میشکستم.
باری به هر جهت بحث رو به درازا نمیکشونم و تو هم اگر فکر میکنی نقطه گم شده و بی اهمیتی در این درازای تاریخ هستی و غم و غصه ها و دغدغه های تو هیچ پشیزی نیست در برابر بلندای تاریخ،پس یه بوس به امیلی بلانت بده.
ستون ناموسا منم همینطور، کلا دیگه میخوام حرص نخورم و باقیموندهی عمرم رو ریلکس کنم و به استراحت و تعمق و تفکر بپردازم بسه دیگه هر کاری کردیم
سلطان تو کارت درسته
پول که باشه تو صدسالی با گ.و.ز.ت هم میتونی گردو بشکنی.سنو سال فقط یه عدده پووول مهمه پوووول
متاسفانه فلوس لاموجود
تراویس
دلتو شاد نگه دار. پول میاد و میره.
امیدوارم تو کار جدید، درآمدتم عالی بشه.
نی نی که به دنیا بیاد، حسابی شارژ میشی. حالا ببین.
مرسی نیره جون
هر چی تو بگی من گوش میکنم و به حرفهات اهمیت میدم.
دوستت دارم نیره
مهندس اونایی که عزیز دل میگه پیرمردای قدیمن که خوردنیهای مصنوعی و شیمیایی دار نخوردن و کار فیزیکی هم میکردن
ماها باید بچسبیم به ورزش
مدتیه گذاشتم کنار